روح الله حسینیان در اینباره اشاره میکند که گرچه جبهه پایداری ادله آنان را نپذیرفته است، اما این نامه را دلسوزانه و مثبت تلقی میکند. اما به واقع چه چیز مثبت است؟ پوشش دادن و کتمان کردن انحرافات با قرابت به دولت و یا قالبسازی بده بستان سیاسی با حلقه انحراف در سایه سو استفاده از نام آیت الله مصباح یزدی؟
سرویس سیاسی «فردا»: شهید محلاتی زمانی که به سپاه پاسداران وارد شد و با جو خاصی مواجه گردیدکه برخی مدعیان در این نهاد انقلابی بوجود آورده بودند و خویش را صاحبنظر برتر و قطعی میشمردند ، در برابر این مقوله این شهید والا مقام فرمود که در این مجموعه برخی هستند که خود را مجتهد میدانند در حالی که باید مقلد شوند.
داستان مجتهد و مقلد، البته در برخی مجموعههای سیاسی و گروههای جهتدار امروز کشور نیز موجود است. بعد از خود عمارپنداری برخی گروههای خاص، امروز و در آستانه انتخابات پیشِ رو مشاهده میکنیم که خصیصه اصلحشناسی هم به مجموعه خصائص آنان افزوده شده است! افرادی دوست میدارند خود را اصلحشناس بدانند و نظرات بقیه را پوچ و بیمحتوا بشمارند، حال آنکه صبغه و سابقه برخی از آنان به اندازه سن انقلاب هم نمیرسد. رفتار خودبرتربینی، امروز در این گروههای سیاسی به وضوح قابل رؤیت است. به زعم این آقایان کسانی که با دید باز حقایق دولت را مینگرند و بازی با گفتمان سوم تیر را در قالب عملکرد کمحاصل دولت را ناصواب می شمارند، به ارتجاع گفتمانی گرفتار شدهاند!
اما چندماهی است که اصلحشناسی در قالب انتشار بیانیه و نامه بروز میکند. در روزهای پیش نامهای منتشر شد که علی الظاهر از سوی برخی افراد نزدیک به یک گروه خاص و خطاب به آیت الله مصباح یزدی بوده است. در این نامه بده بستان سیاسی ـ انتخاباتی بزرگ گروه پایداری با دولت آشکار شده و البته برای اینکه چنین بده بستانی چندان آشکار نشود گروه یاد شده آنرا خطاب به آیت الله مصباح یزدی نوشتهاند و این در حالی است که آیت الله مصباح یزدی خود یکی از منتقدان به برخی روشهای دولت و بخصوص عملکرد جریان انحرافی است که در درون دولت لانه کرده است.
نامه مورد نظر روز دوشنبه گذشته تحت عنوان «نامه 775 نفر نفر از فعالان بدنه اجتماعی، طلاب و دانشجویان جبهه گفتمانی سوم تیر در سراسر کشور» خطاب به آیتالله مصباح یزدی منتشر شد و اگر چه بسیار طولانی و در 4صفحه است لیکن چند جمله مهم دارد که نشان دهنده بده بستان سیاسی گروه پایداری با دولت است. برای اینکه چنین بده بستانی آشکار نشود نویسندگان نامه آن را خطاب به آیت الله مصباح یزدی نوشتهاند و خواستهاند تا در یافتن کاندیدای اصلح به آنها کمک کند و این در حالی است که که در همین نامه و پیشاپیش درباره کاندیدای اصلح نشانه هایی داده شده است که نشان میدهد یکی از مقامات فعلی دولت مدنظر آنان است و در واقع بدون اینکه منتظر پاسخ آیت الله مصباح یزدی باشند، خود گزینه اصلح را هم انتخاب کرده و فقط تلویحا مهر و امضای ایشان را پای این پیشنهاد مطالبه میکنند. به نظر میرسد گزینه اصلح در این نامه هم کسی جز غلامحسین الهام نباشد که در دولت نهم حضور داشت و پس از سه سال و چند ماه غیبت در دولت دهم، دوباره به دولت پیوسته است. وقتی در متن نامه میخوانیم: «در میان نیروهایی که در دولت حضور دارند، نیز هستند کسانی که بدون ترس از متهم شدن به انحراف، برای رفع و دفع شبهه چندگانگی در حاکمیت درحال تلاش شبانه روزی هستند ... این مایه خرسندی است که دبیر کل محترم و متخلق جبهه پایداری اعلام میدارد که برای ما رسیدن به اصلح مهم است نه دولتی بودن یا نبودن گزینه ... در بین نیروهایی که ایثارگرانه و تکلیف مدارانه در روزهای پایانی دولت به آن پیوسته و آبروی خویش را کف دست گذاشتهاند، گزینههای گفتمانی، کیفی و اصلح، حضور دارند که غفلت از بررسی نام و سوابق آنان در مجموعه جبهه سوم تیر موجب از دست رفتن فرصتها و سوختن ظرفیتها خواهد بود.» اینها همه نشانهای است از تداوم روابط برخی مدعیان با دولت که دم خروسی به نام کاندیداتوری غلامحسین الهام را بیرون رانده است!
در شرایطی که رهبر انقلاب رئیسجمهور مطلوب را عاری از ضعفهای رئیس جمهور فعلی معرفی میکنند، افرادی که با اعتماد به نفس خود را عمار نظام و انقلاب می خوانند، تلاش میکنند تا با عبور از نقاط ضعف دولت و سکوت و رفتارهای نرم در برابر کاستیها و تیرگیهای آن، پیوند خویش و دولت را مستحکمتر کرده و نمایشی خاکگرفته را از چهره انتخاباتی خود ارائه کنند. روح الله حسینیان در اینباره اشاره میکند که گرچه جبهه پایداری ادله آنان را نپذیرفته است، اما این نامه را دلسوزانه و مثبت تلقی میکند. اما به واقع چه چیز مثبت است؟ پوشش دادن و کتمان کردن انحرافات با قرابت به دولت و یا قالبسازی بده بستان سیاسی با حلقه انحراف در سایه سو استفاده از نام آیت الله مصباح یزدی؟
به نظر میرسد تحرکات انحرافی در دو لایه دنبال میشود. لایه نخست، بخش عیان و آشکار آنهاست که در پوشش رسمی دولت و با پرچمداری شخص رئیسجمهور به جلو میرود؛ امری که مردم هم آن را واضحتر مشاهده میکنند. از سوی دیگر، لایه زیرین به تحرکات انحرافی در پوشش اصولگرایی و با هدایت برخی چهرههای عمارنما و اصلحشناس (!) مختص است که البته در هردو شکل آن، جریان انحرافی بهرهمند ماجرا خواهد بود. چرا که هر دو بُعد عملا به این جریان وابستهاند و یکی آشکارا و دیگری به طور نهان از آن تغذیه میکنند.