شاید دیگر باورش سخت نباشد که یک پیراهن مردانه در این شهر 850 هزار تومان به فروش میرود.
باور کنید یا نه، اقتصاد ایران در دنیا شبیه ندارد، شبیه ندارد چون در روزگاری که چرخهای زنگ زده آن با آهستگی هرچه تمامتر میچرخد و زیر سایه آن معیشت از رمق افتاده است، هستند کسانی که فارغ از همه مشکلات، ایران چکهای تانخورده را به یک چشمبرهمزدنی خرج میکنند.
اینجا، یعنی در تهران در روزگاری که کلیهفروشی راهی برای امرار معاش شده است و عرق شرم پیشانی اغلب پدرها را خیس میکند، نوکیسهگی بیداد میکند و پرداخت 850هزار تومان برای پیراهن مردانه دیگر کسی را حیرتزده نمیکند.
مهاجرت قشر متوسط جامعه به زیر خط فقر و ضرب در چند شدن ثروت نوکیسهگان ما را یاد جمله معروف بازاریها میاندازد که میگویند: «پول پول میآورد و بدهی بدهی.» مصداق عینی این جمله اتفاقاتی است که این روزها در حواشی اندک اتفاقات خوب زندگی شاهد آنها هستیم. هر روز یک مصوبه، یک بخشنامه یا یک تصمیم. همه و همه دست در دست هم میدهد تا رونمایی از قیمتهای جدید روزانه شود تا ما و شمای حقوقبگیر در خلوت خود فهرست بلندبالای طلبکاران را بلندتر کنیم. در طرف دیگر اما همان نوکیسهها هستند، همانهایی که مصوبات و بخشنامهها نهتنها نگرانشان نمیکند بلکه لبخندی شیرین بر گوشه لبهایشان میآورد.
شاید اگر بگوییم اقتصاد ایران رانتیترین اقتصاد جهان است نباید تعجب کنید، که اگر رانتیترین نبود گروهی از افراد که طبقه نوکیسهای محسوب میشوند و این روزها به طنز تلخ اقتصاد ایران تبدیل شدهاند نمیتوانستند با هر بخشنامه و دستورالعمل صفرهای حساب بانکی خود را دو برابر کنند.
اصلا چرا راه دوری برویم همین چند روز پیش بود که افتتاح یکی از برندهای معتبر جهان در یکی از مناطق خوش نشین سروصدا به پا کرد؛ برندی که کالای لوکس عرضه میکند و بود و نبودش چندان اهمیتی ندارد. پس به ما حق بدهید بگوییم اقتصاد ایران «تا» ندارد چراکه در گوشهای از آن افزایش 25درصدی حقوق کارگران نیز جوابگوی افزایش هزینهها نیست و خط فقرش به روایتی یکمیلیون و 500هزار تومان است، در گوشه دیگر اما شلوار پارچهای چهارمیلیون تومانی و پیراهن 850هزار تومانی خودنمایی میکند.
باور کنید یا نه، اقتصاد ایران در دنیا شبیه ندارد، شبیه ندارد چون در روزگاری که چرخهای زنگ زده آن با آهستگی هرچه تمامتر میچرخد و زیر سایه آن معیشت از رمق افتاده است، هستند کسانی که فارغ از همه مشکلات، ایران چکهای تانخورده را به یک چشمبرهمزدنی خرج میکنند.
اینجا، یعنی در تهران در روزگاری که کلیهفروشی راهی برای امرار معاش شده است و عرق شرم پیشانی اغلب پدرها را خیس میکند، نوکیسهگی بیداد میکند و پرداخت 850هزار تومان برای پیراهن مردانه دیگر کسی را حیرتزده نمیکند.
مهاجرت قشر متوسط جامعه به زیر خط فقر و ضرب در چند شدن ثروت نوکیسهگان ما را یاد جمله معروف بازاریها میاندازد که میگویند: «پول پول میآورد و بدهی بدهی.» مصداق عینی این جمله اتفاقاتی است که این روزها در حواشی اندک اتفاقات خوب زندگی شاهد آنها هستیم. هر روز یک مصوبه، یک بخشنامه یا یک تصمیم. همه و همه دست در دست هم میدهد تا رونمایی از قیمتهای جدید روزانه شود تا ما و شمای حقوقبگیر در خلوت خود فهرست بلندبالای طلبکاران را بلندتر کنیم. در طرف دیگر اما همان نوکیسهها هستند، همانهایی که مصوبات و بخشنامهها نهتنها نگرانشان نمیکند بلکه لبخندی شیرین بر گوشه لبهایشان میآورد.
شاید اگر بگوییم اقتصاد ایران رانتیترین اقتصاد جهان است نباید تعجب کنید، که اگر رانتیترین نبود گروهی از افراد که طبقه نوکیسهای محسوب میشوند و این روزها به طنز تلخ اقتصاد ایران تبدیل شدهاند نمیتوانستند با هر بخشنامه و دستورالعمل صفرهای حساب بانکی خود را دو برابر کنند.
اصلا چرا راه دوری برویم همین چند روز پیش بود که افتتاح یکی از برندهای معتبر جهان در یکی از مناطق خوش نشین سروصدا به پا کرد؛ برندی که کالای لوکس عرضه میکند و بود و نبودش چندان اهمیتی ندارد. پس به ما حق بدهید بگوییم اقتصاد ایران «تا» ندارد چراکه در گوشهای از آن افزایش 25درصدی حقوق کارگران نیز جوابگوی افزایش هزینهها نیست و خط فقرش به روایتی یکمیلیون و 500هزار تومان است، در گوشه دیگر اما شلوار پارچهای چهارمیلیون تومانی و پیراهن 850هزار تومانی خودنمایی میکند.