عضوجامعه اسلامی مهندسین با اشاره به اینکه روسای جمهور با علم به اختیاراتشان درقانون اساسی، برای اجرای آن سوگند یاد میکنند، گفت: از این رو شکوه کردن از اینکه «نمیگذارند کار کنم» بی معنی است، چه خاتمی باشد چه احمدینژاد.
حسن غفوریفرد در هفتهای که گذشت مهمان کافه خبر بود تاهم به عنوان نامزد انتخابات شورای شهر تهران و سر لیست جبهه پیروان برای این انتخابات پاسخگوی سوالاتی در این حوزه باشد و هم باتوجه به دو دوره حضورش در انتخابات ریاست جمهوری در سالهای 64 و 80 به بررسی فضای انتخاباتی کشور در آستانه یازدهمین انتخابات ریاست جمهوری بپردازد.
او تعدد نامزدها در این دوره را امر مبارکی دانست و به بررسی وضعیت نامزدهای اصولگرا و اصلاح طلب و تاثیر نامزدی هاشمی در این انتخابات پرداخت که بخشهایی از آن در روزهای گذشته منتشر شد. او در خلال سخنانش تلویحا به نقد حضور چهرههایی که در سطح انتخابات ریاست جمهوری نیستند نیز پرداخت. مثلا بیآنکه از کسی نامی ببرد گفت: «برخی از این آقایان حتی یک وزارتخانه را هم اداره نکردهاند، چطور میخواهند رئیس جمهور شوند و خودشان را مدیر و مدبر می دانند؟»، «کسانی که فقط نماینده یا وزیر بودهاند هم لزوما نمیتوانند لایق حضور در چنین جایگاهی باشند». «یکی از نامزدها میگوید که من زندانیهای سیاسی را آزاد میکنم!در حالیکه این کار در حیطه اختیارات رهبری و قوه قضاییه است و رئیس جمهور ممکن است خودش هم بازداشت شود!»، «برخی می گویند شش ماه می توانیم ارتباطی که رهبری می خواهد با آمریکا برقرار کنیم! در حالیکه اصلا رهبری نگفتهاند که برویم با آمریکا رابطه برقرار کنیم.» و ...
روزهای پایانی دولت و نگرانی ها درباره نحوه پایان عمر آن، از سوالات مطرح شده در گفت و گوی بیش از یک ساعته خبرآنلاین با غفوریفرد بود که طی آن وی یادآورشد: آقای احمدینژاد تجربه و اطلاعات کافی نسبت به کسانی که با ولایت زاویه پیدا کردند و عاقبت کار آنان دارد و یقینا او در اندیشه تحمیل هزینه به این نظام نیست.
او که منتقد گلایههای روسای جمهور نسبت به کمبود اختیاراتشان بود، در واکنش به اظهارات پیاپی رئیس جمهور در این زمینه و عدم اعلام اسامی مفسدان و کسانی که در کار دولت اخلال می کنند، گفت: مخفی کردن اطلاعات راجع به کسانی که در کل کشور فساد می کنند، بر اساس علم حقوق جرم است. به گفته وی مردمی که رژیم منحوس پهلوی را سرکوب کردند، میتوانند حساب چند نفر و یا به به گفته رئیس جمهور «مافیا» را هم کف دست آنان بگذارند.
مشروح این گفت و گو را در ادامه بخوانید:
آقای دکتر شما دو دوره نامزد انتخابات ریاست جمهوری بودهاید و بارها در انتخابات مجلس حضور یافته و نماینده شدید. با چنین عقبهای چرا این بار نامزد انتخابات شوراها شدید؟
بعد از انتخابات مجلس نهم دیگر تصمیمی برای حضور در فعالیت انتخاباتی نداشتم، چه ریاست جمهوری و چه شوراها و چه مجلس. چون به اندازه کافی در انتخابات ریاست جمهوری و مجلس کاندیدا شده بودم و سالها وزیر و معاون رئیسجمهور بودم. اما تعداد زیادی از دوستان به بنده پیشنهاد کردند که برای انتخابات شوراها ثبت نام کنم.
اصرارها به آنجا رسید که حتی شما را هم سرلیست جبهه پیروان برای انتخابات شوراها کردند.
بله. دوستان در جبهه پیروان لطف کردند. البته احتمالا در لیستهای دیگر هم خواهم بود. این را هم بگویم که تلاش این است که اصولگراها در انتخابات شوراها با لیست واحد بیایند. در انتخابات ریاست جمهوری به نظر نمی رسد که اصولگرایان با کاندیدای واحد وارد عرصه شوند، اما تلاش این است که برای انتخابات شوراها با لیست واحد به عرصه رقابت بیاییم. با توجه به افزایش تعداد اعضای شوراهای شهر در تهران، این امکان هست که در لیست واحد اصولگراها هر گروه اصواگرا یه سری نامزد داشته باشند.
همزمانی انتخابات شوراها و ریاست جمهوری سبب شده که انتخابات شوراها کمرنگتر دیده شود. با این وجود نگرانی درباره کاهش میزان مشارکت در این انتخابات را چقدر جدی میدانید؟
باید بحث کرد که آیا فکر خوبی بود که انتخابات ریاست جمهوری و شوراها ادغام شوند یا نه؟ من مخالف این کار در مجلس بودم. در آن زمان چند دلیل می آوردند که بهتر است انتخاباتها همزمان باشد. اما من معتقد بودم تلاش نکنیم که مردم را از پای صندوق دور کنیم. اینکه هر سال یک انتخابات در کشور برگزار میشد، آمار خوبی بود و نماد اصلی دموکراسی و مردم سالاری دینی بود. هر مقدار انتخابات در کشوری بیشتر باشد، نشاندهنده اعتماد نظام و مردم به یکدیگر است. اینکه مردم به نامزدی را ی بدهند، در درجه اول به منزله رای به کل نظام است که در انتخابات شرکت کرده اند. کما اینکه ما در انتخابات نظام شاهنشاهی شرکت نمی کردیم. من اولین بار در انتخابات 10 فروردین 58 شرکت کردم و برای اولین بار صندوقهای رای را دیدم.
هر کسی در انتخابات شرکت کند قبل از رای به فرد مورد نظر، رای به نظام میدهد و این بنا بر فرموده مقام معظم رهبری، اقتدار نظام را افزایش میدهد. در سال حماسه سیاسی هم این حضور از اهمیت مضاعف برخوردار است.
اما برخی برای کاهش هزینه، به دنبال همزمانی انتخاباتها بودند. این در حالی است که الان می گویند هزینه انتخاباتهای ادغام شده، سه برابر قبل می شود! البته بنده معتقدم که چه هزینهای بهتر از این که برای اقتدار و مردمی بودن نظام صرف شود؟ هیچ هزینه ای شیرین تر و مشروع تر از هزینه برای نظام نیست و این اتلاف منابع مالی نیست که حق الزحمه کمی برای برگزار کنندگان انتخابات و برگ رای و صندوق رای صرف شود. مگر همین الان مسابقات فوتبال و نمایشگاه کتاب کم هزینه دارد؟ چرا اینها را جمع نمیکنند برای کاهش هزینه؟ مگر مراسم مختلف سمینارها، کنفرانسها و اجتماعات مختلف در کشور برگزار نمیشود؟ آیا واقعا هزینه کردن برای این مراسم برای نظام مشکل است؟
در مرود سوال شما هم بگویم که اتفاقا مقام معظم رهبری هم اخیرا گفتند که نکند اهمیت انتخابات شوراها تحت الشعاع انتخابات ریاست جمهوری قرار بگیرد. باید برای جلب توجه مردم به انتخابات شوراها تلاش کرد. حضور من هم در این انتخابات برای این است که بگوییم انتخابات شوراها از اهمیت بالایی برخوردار است.
البته به طور طبیعی مشارکت در انتخابات ریاست جمهوری آسان تر است. چون مردم به یک نفر رای می دهند. اما در شورای شهر تهران بیش از 1900 نفر ثبت نام کردهاند و مردم باید به 31 نفر رای بدهند. لکن در انتخابات ریاست جمهوری مردم حداکثر از بین 10 نفر که شناخته شده هم هستند، به یک نفر رای میدهند که کار راحتتری است. رئیسجمهور جایگاه خیلی بالاتری به نسبت اعضای شوراها دارد و مردم تغییر عمده در کشور را منوط به تعیین این فرد میدانند. مردم مشکلات زیادی در بهداشت و درمان و مسکن و اعتیاد و .. دارند و به دنبال کسی می گردند که توان شناخت مشکلات را داشته باشد و راه حل هم برای آن ها ارائه دهد. رئیس جمهور بعد از مقام معظم رهبری بالاترین مقام اجرایی کشور بوده و از جایگاه بسیار رفیعی برخوردار است و نقش او در مسائل مملکتی داخلی و خارجی بسیار مهم و تاثیرگذار میباشد.
البته شنیدم که شورای نگهبان در نظر دارد که از کاندیداهای ریاست جمهوری برنامه بخواهد تا مشخص شود این نامزدها واقعا از رجال سیاسی و مذهبی و مدیر و مدبر هستند یا خیر. برنامه افراد میتواند نشان دهنده مدیر و مدبر بودن نامزدها باشد و اینکه این افراد واقعا توان اداره کشوری 75 میلیونی را دارند یا نه؟
اگرچه اهمیت رئیسجمهور بالاتر از شورای شهر و روستا است اما نباید انتخابات شوراها را از رنگ و بو بیاندازد و این انتخابات کلا تحت الشعاع قرار بگیرد. انتخابات شوراها یکی از وسیع ترین انتخابات در سطح جهانی است که بیش از 300 هزار نفر در آن کاندیدا شدهاند و این رکورد بسیار وسیعی در سراسر جهان است که از روستاهای 20 خانوار تا شهرهایی با جمعیت چند ده میلیونی در آن مشارکت دارند.
آقای دکتر شما نامزد انتخابات ریاست جمهوری سال 80 بودید که 10 نفر در آن نامزد بودند و بالاترین رکورد را در انتخابات ریاست جمهوری به لحاظ نامزد داشت. شما که تجربه حضور در چنین رقابتی را دارید، نظرتان درباره تعدد زیاد نامزدهای این دور از انتخابات ریاست جمهوری چیست؟
نامزدهای نهایی در انتخابات ریاست جمهوری در هر حال به تعداد محدود و حداکثر 10 نفر میرسد اما در انتخابات شوراها 1922 نفر ثبت نام کردهاند. پس تعدد نامزدها در انتخابات شوراها به مراتب بیشتر از انتخابات ریاست جمهوری است. فرصت تبلیغات در انتخابات ریاست جمهوری بیشتر از دیگر انتخاباتها است. در انتخابات مجلس، نامزدها یک هفته فرصت تبلیغات دارند اما در این فرصت در انتخابات ریاست جمهوری 20 روز است. پس با وجود تعدد زیاد نامزدها در انتخابات ریاست جمهوری به لحاظ فرصت تبلیغات و اینکه امکانات رسانه ای صدا و سیما در اختیارشان قرار میگیرد؛ مشکلی ایجاد نمیکند و انتخاب بین چهره های شناخته شده در انتخابات ریاست جمهوری خیلی سخت نیست. در هر حال قانون اساسی این حق را برای اشخاص قائل شده است که خود را کاندیدا نمایند و شورای نگهبان هم موظف است که صلاحیت افراد را بررسی کرده و آن کسانی که صلاحیتشان احراز شد به عنوان کاندیدای ریاست جمهوری تایید و معرفی نماید.
طبق گفته مقام معظم رهبری در انتخابات ریاست جمهوری از هر طیف و سلیقهای خواهند بود. نامزدهایی از اصلاح طلبها و طرفداران دولت و اصولگراها هم در این انتخابات هستند. تلاش میشود که اصولگرایان به کاندیدای واحد برسند که البته بعید به نظر می رسد. در حال حاضر هم گروه 2+1 هست، هم نامزدهای گروه پنج نفره و نامزدهای مستقلی چون آقایان رضایی و سعیدی کیا و سبحانی.
به نظرم از میان تعداد زیاد افرادی که اعلام نامزدی کردهاند، بین 7 تا 10 نفر تایید صلاحیت میشوند که 3-4 نفر آنها چهره شاخص خواهند بود. در مجموع معتقدم که کثرت کاندیداهای ریاست جمهوری مضر نیست. وقتی نامزدهایی از سلیقههای مختلف در انتخابات حضور داشته باشند، مشارکت در انتخابات هم بالاتر میروند، چون هر کسی نامزد خود را می یابد. به نظرم وجود 8-9 نفر نامزد در انتخابات ریاست جمهوری با 5 نفر نامزد خیلی فرقی نمیکند.
تا جایی که میدانم شورای نگهبان امسال تصمیم دارد که در مورد معیار رجل سیاسی و مذهبی بودن نامزدها دقت نظر بیشتری اعمال نماید و افراد حتما با این معیارها سنجیده شوند و مدیر و مدبر بودن آن ها هم احراز شود. با چنین دقت نظری تعداد کاندیداها خود به خود کاهش مییابد.
تعدد نامزدهای اصولگرایان در این دوره، منجر به شکست آنها نخواهد شد؟ امکان اجماع میان نامزدهای اصولگرا ولو پس از ثبت نام را چقدر ممکن می دانید؟
اینکه اصولگرایان بر یک نامزد واحد به اجماع برسند خیلی بعید است.اول قرار بود از هر کدام از ائتلاف سه نفر و ائتلاف پنج نفره یک نفر ثبت نام کند، اما بعد اعضای ائتلاف سه نفره اعلام کردند که هر سه نفر ثبت نام میکنند. از ائتلاف پنج نفره هم فکر کنم که سه چهار نفرشان ثبت نام کنند. تا اینجا که تصمیمشان این است هر پنج نفر ثبت نام کنند، اما دست کم 3 نفرشان ثبت نام خواهند کرد. البته هر دو ائتلاف اعلام کردهاند که اگر جامعتین حرفی بزنند، به عنوان فصل الخطاب نظرشان را می پذیرند. اما بعید میدانم که جامعتین وارد مصادیق شود.
آقایان رضایی، سعیدی کیا و لنکرانی هم گفتهاند که حتما و در هر شرایطی به عنوان نامزد شرکت می کنند. به این ترتیب بین 8 تا 10 نفر از اصولگراها ثبت نام میکنند. از میان اصلاح طلبان هم حداقل دو تا سه نفر ثبت نام می کنند. دو سه نفر نامزد مستقل هم ثبت نام خواهند کرد. به این ترتیب در نهایت بین 10 تا 15 نفر نامزد شاخص خواهیم داشت که احتمال تایید صلاحیتشان بالاتر از دیگران است. البته اینکه کدام یک رجل سیاسی و مذهبی باشند، مقداری بحث برانگیز است.
شما گفتید که شورای نگهبان در نظر دارد دقت جدی درباره سنجش معیار رجل سیاسی و مذهبی داشته باشد. اگرچه زمانی این جدیت بیشتر بود اما به گفته برخی صاحب نظران سیاسی این دقت در ادوار گذشته کمتر شده است.
بله همینطور است. در یک دوره از انتخابات ریاست جمهوری آقای موحدی ساوجی که هم مجتهد بود و هم عضو هیات رئیسه مجلس بود را شورای نگهبان رجل سیاسی ندانست و تایید نکرد. اما مثلا در سال 80 آستانه تحمل بیشتر شد و ده نفر از نامزدها به تایید شورای نگهبان رسیدند و با یکدیگر رقابت کردند. به نظرم در این دوره هم شورای نگهبان بین 5 تا 10 نفر را تایید خواهد کرد که از این میان هم بیش از یک نامزد اصولگرا خواهیم داشت. این را هم بگویم که برخی هم فقط می آیند که تایید صلاحیت بگیرند.
چطور با چنین نیتی میآیند؟ آن هم در شرایطی که به قول شما قرار است شورای نگهبان در مورد تعیین مصادیق رجل سیاسی و مذهبی، دقت نظر بیشتری داشته باشد؟ در میان نامزدهایی که تا کنون اعلام نامزدی کردهاند، چند نفرشان رجل مذهبی به شمار می روند؟
قطعا خیلی ها جزء این تعریف نمی شوند. البته این را هم بدانید که مثلا رجل علمی را که به فارغ التحصیلان دانشگاهی نمی گویند! حتی به هر استاد دانشگاهی هم رجل علمی نمیگویند. از نظر من پروفسور حسابی رجل علمی است. رجال علمی کشور باید اشتهاری بالا داشته باشند و در علم صاحب نظر باشند نه اینکه فقط مدرک داشته باشند. به همین نسبت رجال سیاسی یا مذهبی باید اشتهار عام در کشور داشته باشند و مثلا هر مدیری را نمیتوان رجل سیاسی دانست. از نظر من اعضای جامعه روحانیت و جامعه مدرسین، رجال مذهبی محسوب می شود و افرادی در این حد را میتوان رجال مذهبی دانست.
باید ببینیم برداشت شورای نگهبان چیست؟ اینکه اگر فردی رجل سیاسی است، مقداری از مذهب هم بداند، مصداق «رجل سیاسی و مذهبی» خواهد بود و برعکس یا نه؟ اگر شورای نگهبان بخواهد هر دو معیار «رجل سیاسی» و «رجل مذهبی» را در هر نامزد بسنجد، تعداد کسانی که تایید صلاحیت میشوند، خیلی محدود میشود و کار را سخت میکند. با توجه به اینکه باید معیار مدیر و مدبر بودن را هم لحاظ کرد، احراز صلاحیتها خیلی محدود میشود. مگر اینکه شورای نگهبان در بررسی صلاحیتها یکی از دو معیار «رجل مذهبی» و «رجل سیاسی» را لحاظ کند. که البته در میان آنها کسانی هستند که اگرچه رجل سیاسی یا مذهبی هستند اما چون هیچ سابقه اجرایی و مدیریتیای ندارند، حائز شرایط نامزدی به شمار نمیروند. برخی از این آقایان حتی یک وزارتخانه را هم اداره نکردهاند، چطور میخواهند رئیس جمهور شوند و خودشان را مدیر و مدبر می دانند؟
به فرموده مقام معظم رهبری هر چه مقام بالاتر باشد، معیارها هم سختتر میشود. رئیس جمهور بعد از مقام معظم رهبری بالاترین جایگاه اجرایی رادر کشور دارد و شان و صلاحیت او با نماینده مجلس و وزیر فرق میکند. از این رو کسانی که فقط نماینده یا وزیر بودهاند هم لزوما نمیتوانند لایق حضور در چنین جایگاهی باشند. البته اینکه شورای نگهبان از نامزدها برنامه هم بخواهد، عوامل محدود کننده را بیشتر خواهد شد.
شورای نگهبان برای بررسی صلاحیت نامزدهای ریاست جمهوری، چک لیست مشخصی دارد یا اینکه بر اساس نظرات اعضا، صلاحیتها را بررسی میکند؟ شما که تجربه نامزدی در این انتخابات را دارید، می دانید که روش شورای نگهبان برای احراز صلاحیت نامزدهای ریاست جمهوری چیست؟
شنیدهام که اخیرا در شورای نگهبان آیین نامه جدیدی نوشته اند و چک لیستی که منظورتان هست را در آورده اند تا بر اساس آنچه در آن آمده صلاحیتها را بررسی کنند. در حالی که قبلا اعضای این شورا به سوابق نگاه میکردند که مثلا من وزیر و معاون رئیسجمهور بودهام و قس علی هذا. اما الان می خواهند ببیند که هر نامزد، مدیری بوده که مثلا 5000 هزار نفر را مدیریت کرده باشد؟ به این ترتیب مشخص میشود که این فرد توانایی مدیریت کشوری با 75 میلیون جمعیت را دارد یا نه؟ به نظر میرسد که در این دور شورای نگهبان به شکلی استاندارد و علمی و دقیق تر پیش میرود.
یعنی قبلا تعیین مصادیق شرایط نامزدی ریاست جمهوری عرفی بود؟
به نظر میرسید که قبلا چنین بوده است ولی اکنون روشهای دقیق تری برای این کار اجرا خواهد شد. طبیعی هم هست که به مرور زمان، کارها دقیقتر، علمیتر و فرمولیتر شود.
اینکه فرمودید قرار است از نامزدها برنامه بخواهند، بر اساس همان حرفی است که آقای کدخدایی در برنامه تلویزیونی اشان زدند یا شما مستند دیگری هم دارید؟
در حال حاضر بحث هست که از نامزدها برنامه بخواهند. ارائه برنامه هم که کار ساده ای نیست. مثلا برای برنامه پنج ساله هم یک تا دو سال باید چند کارشناس کار کنند. من خودم در جریان تصویب چند برنامه پنج ساله بودهام.
حرف شما در مورد تدوین برنامه پنج ساله صحیح است اما خودتان به عنوان نماینده مجلس دیدهاید که وزرا برای اداره وزارتخانهها چه برنامههایی می دهند. برخی از این برنامهها بسیار کلی و آرمانی است. نامزدهای ریاست جمهوری هم میتوانند مشابه همانها را به شورای نگهبان ارائه دهند.
مشکل همین است که برخی برنامه مینویسند اما توان اجرایش را ندارند. همه کارهای خوب را می نویسند، اما بعد اجرا نمی شود! مثلا همین الان برخی می گویند شش ماه می توانیم ارتباطی که رهبری می خواهد با آمریکا برقرار کنیم! در حالیکه اصلا رهبری نگفتهاند که برویم با آمریکا رابطه برقرار کنیم. یا مثلا میگویند بداخلاقی را در جامعه جمع میکنیم. چطور می خواهند این کار را انجام دهند؟
یادم هست آقای بنی صدر وقتی می خواست رئیس جمهور شود، گفت که من ربا را از معاملات حذف می کنم. برخی از علما همان زمان گفتند که این کار خدمت بزرگی به اسلام و اقتصاد اسلامی است. اما الان میزان سود در آمریکا 2.63 است ولی در ایران بیش از 10 برابر است! بنی صدر که رئیسجمهور شد من استاندار خراسان بودم. او گفت هر کس می خواهد کویر را ببیند، بیاید ایران و کویرها را ببیند؛ چون تا دو سال دیگر ما آن را آباد و کویر را گلستان می کنیم! خودتان بروید ببینید که چقدر برای ساختن نیروگاها و سدها و راهها شعار دادهاند، بعد آخر و عاقبت نیروگاه بوشهر را هم ببینید. همین آقای احمدینژاد میخواست سود بانکی را تک رقمی کندف اما چه شد؟ این شعارها، آرمان است. خوب است که ربا و بیکاری حذف شود. اما نرخ رشد 8 درصدی ما در سند چشم انداز 20 ساله به کجا رسید؟ سال 89 بانک مرکزی گفت نرخ رشد مثبت بوده، یعنی اینقدر کم بوده که میزان آن را نگفتند. با خوش بینی می توان گفت که میزان رشد اقتصادی صفر بوده اگر نگوییم که منفی بوده است.
یکی از کاندیداها گفته است که تا دو سال آینده بودجه کشور را بدون احتساب درآمد نفت می نویسد. از زمان مصدق قرار بود این اتفاق بیفتد و ما 60 سال است که این را می گوییم! کسانی که باید این شعارها را پیگیری کنند که چقدر اجرایی شده است، این کار را نکردند. اینها آرمان و اهداف و آرزوهای شیرینی است که خیلی ها دارند. اما برنامه با این حرفها فرق دارد. برنامه باید اجرایی باشد و زمان اجرای آن هم مشخص باشد.
نامزدهای نمایندگی مجلس غالبا میدانند که حضورشان در مجلس اصطلاحا «یک بار مصرف» است و بعد از یک دوره ملغی میشود. از این رو وعدههایی می دهند که عملی نمیشود و مردم هم دور بعد دیگر به آنها رای نمی دهند. در حالیکه برنامههایی که ارائه میشود باید عملی باشد و بعد هم در قبال آن پاسخگو باشند. مشکل ما عدم تحزب است که افرادی می آیند و عدهای رای می دهند، کسی حرفهایی میزند و میرود و مردم نمیدانند از چه کسی باید پاسخ بخواهند که این شعارها چه شد؟
همین الان یکی از نامزدها میگوید که من زندانیهای سیاسی را آزاد میکنم!در حالیکه این کار در حیطه اختیارات رهبری و قوه قضاییه است و رئیس جمهور ممکن است خودش هم بازداشت شود!
الان بودجه ما 700 هزار میلیارد است که رئیس جمهور باید بداند که از کجا تامین و چگونه باید هزینه شود؟ باید تصوری از نیروی انسانی و .. داشته باشد و بداند که چگونه می خواهد کشور را اداره کند.
شما از تعدد نامزدهای اصولگرا گفتید. محرکی همچون نامزدی آقایان خاتمی و هاشمی میتواند به محدود کردن این نامزدها بیانجامد؟ به گونهای که تنها نامزدی از اصولگرایان در عرصه رقابت باقی بماند که توان رقابت با آقای هاشمی رفسنجانی را داشته باشد.
البته معلوم نیست که اصولگراها بخواهند با آقای هاشمی رقابت کنند. خیلی از اصولگراها آیت الله هاشمی را قبول دارند. برای همین است که بخشی از اصولگراها و اصلاحطلبها گفتهاند که اگر هاشمی بیاید، نامزد نمیشوند. آقای هاشمی تلاش کرده است که وابسته به جناح اصلاح طلب نباشد ولی آقای خاتمی رهبر اصلاح طلبان است. از این رو اگر آقای خاتمی بیاید، تعدادی از اصلاح طلبها دیگر نامزد نمیشوند. اما به هر حال حضور و نامزدی آقایان هاشمی و خاتمی نامزدهای اصولگرا را محدودتر میکند.
به نظر شما کدام یک از نامزدهای اصولگرایان با نامزدی هاشمی رفسنجانی از عرصه نامزدی کنار میروند؟
الان که کسی چنین چیزی را نمیگوید. قبلا آقای ولایتی در سال 84 به نفع آقای هاشمی انصراف داد اما الان چنین نمیگوید.
آقای هاشمی در پرده ابهام شدید، حرفی زدهاند که اگر مقام رهبری مخالف باشند، آمدن من نتیجه عکس دارد. این گفته وی به این معنا است که آقای هاشمی در صورتی میآید که رهبری با آمدن ایشان موافقت کنند یا حداقل مخالفت نکنند. بنابراین اگر اصولگراها بفهمند که آقای هاشمی با تایید رهبری میآیند، در ادامه حضورشان موثر است. شاید آقایان ولایتی، سعیدی کیا و قالیباف انصراف بدهند.
آقای هاشمی سال 84 در آخرین روزها برای ثبت نام حضور یافتند. فکر میکنید سال 92 هم چنین کنند؟ اساسا هاشمی 84 با هاشمی 92 چه تفاوتی دارد؟
هاشمی 92 و 84 خیلی فرق دارند. ایشان خودش می گوید که یک پیرمرد 80 ساله هستند. هشت سال آینده برای فردی با سن بالای هفتاد سال، زمان کمی نیست و روی بسیاری از فاکتورها تاثیرگذار است. خداوند در قرآن میفرمایند: آنکه عمر طولانی تر میکند دچار بعضی از ضعفها میشود. هرچند ممکن است که تجربه و نیروی فکری او افزایش یابد اما در هر حال نیروی جسمانی رو به کاهش میرود.
طی یکی دو باری که با آقای هاشمی صحبت کردم، احساسم این بود که فرض اولیهشان این است که نیاید و اصولگراها روی یک نفر توافق کنند. اگر سال 84 هم اصولگراها روی یک نفر توافق میکردند، او نمیآمد. هاشمی الان 8 سال پیرتر از سال 84 است و احتمال نیامدن ایشان ببیشتر شده است. فکر میکنم که او فقط و فقط در شرایطی بیاید که مقام رهبری حضور ایشان را تایید کند. یعنی حتی عدم مخالفت رهبری را هم کافی نداند و موافقت رهبری با حضور خود را لازم بداند. در حالیکه سال 84 عدم مخالفت رهبری را برای حضورش کافی می دانست.
در حال حاضر کمی بعید می دانم که رهبری حضور هاشمی را تایید کنند. چون ایشان گفتهاند رای من یکی است و مخفی هم هست. برای همین به هیچ کسی توصیه نمی کنند که نامزد شود تا شائبهای پیش نیاید.
احتمال نامزدی آقای خاتمی را چقدر جدی میدانید؟
نامزدی آقای خاتمی به نظر من منتفی است و بعید میدانم که ایشان نامزد شود. خودشان هم بارها این را گفتهاند و دلایلی هم دارند که در رسانه ها مطرح شده است و شما هم خواندهاید. به نظرم احتمال نامزدی آقای خاتمی در حد صفر است. آقای هاشمی هم تا این لحظه نیتی به آمدن ندارند.
آنطور که از سخنانتان پیدا بود، انتخابات آینده را سه قطبی میان اصولگرایان، اصلاح طلبان و نامزدهای دولت می دانید. به نظرتان رقابت اصلی بین کدام دو قطب خواهد بود؟
بسته به شرایط است. اگر اصولگراها به یک یا حداکثر دو نفر نامزد برسند، در مرحله اول بعید نیست که اصولگراها موفق و پیروز شوند. یعنی اگر از هر یک از دو ائتلاف سه و پنج نفره، یک نفر منتخب شود و از میان آنها و چند نامزد مستقل هم بر اساس نظر جامعتین روی یک نفر توافق نهایی شود، فکر میکنم رقابت اصلی بین ایشان و کاندیدای اصلاح طلب، باشد. در این صورت شانس موفقیت اصولگرایان بسیار بالا و در حد یقین است.
در مورد نامزدهای اصلاح طلب و حامیان دولت هم بحث های فراوانی هست که به وحدت می رسند یا نه؟ آخرین خبرهای من این است که اصلاح طلبها هم نهایتا به سه نفر –آقایان عارف و جهانگیری و مهرعلیزاده- رسیده اند و از این سه نفر، یک نفر ثبت نام میکند. در این صورت رقابت اصلی بین اصولگراها و اصلاح طلب ها خواهد بود. اما اگر تعداد نامزدهای اصلاح و اصولگرا زیاد باشد، رقابت اصلی بین اصولگراهاست.
در سخنانتان، حامیان دولت را اصلا حساب نکردید؟
آنها را حساب میکنم اما شانس زیادی برای آنها نمیبینم. من به همه ایرانیها علاقمندم. البته به برخی سلایق سیاسی نزدیکترم ولی شانس زیادی برای حامیان دولت قائل نیستم. نظرسنجیها هم تا حالا همین را نشان میدهد که حامیان دولت رای چندانی ندارند.
اطلاعات شما از آخرین نظرسنجیها چیست؟ چه کسانی در صدر هستند؟
نظرسنجیها عموما آقای قالیباف را جلوتر نشان می دهد. بعد از آقای قالیباف هم آقای ولایتی است.
ولی برخی می گویند که آقایان خاتمی و هاشمی در صدر هستند.
در نظرسنجیهایی که بر اساس اسامی نامزدهایی که رسما اعلام حضور کردهاند، آقایان قالیباف و ولایتی در صدر هستند اما در نظرسنجیهایی که نامزدهای احتمالی را هم شامل میشود، آقایان هاشمی و خاتمی، شانس بیشتری دارند.
اعضای ائتلاف پنج نفره اعلام کردهاند که بر اساس نتایج نظرسنجی، نامزد نهاییاشان را معرفی میکنند. در میان آن پنج نفر کدام یک از آقایان بیشترین آرا را دارند؟
آقای باهنر بالاتر از دیگر اعضای آن ائتلاف است. آقای ابوترابی هم با فاصله کمی پس از اوست و شیب سرعت بالا رفتنش هم بیشتر است. شانس رای آوری آقایان باهنر و ابوترابیفرد از همه اعضای آن ائتلاف بیشتر است. چون شناخته شدهتر هستند. به احتمال زیاد هر دو آنها هم ثبت نام می کنند. اگر هر دو این آقایان در انتخابات با هم رقابت کنند به نظرم شانس آقای ابوترابیفرد بیشتر است. چون ایشان هم روحانی است و هم سید است و هم نام «ابوترابی» را دارند و مطمئنا در روستاها رای بیشتری دارد. چنانچه این دو نفر به مرحله دوم انتخابات راه یابند هم احتمالا آقای ابوترابیفرد رای بیشتری خواهند داشت.
آقای غفوریفرد این چه حکایتی است که روسای جمهور سال آخر ریاستشان از کمبود اختیارات گلایه می کنند؟ آقای خاتمی میگوید که تدارکاتچی بوده و آقای احمدی نژاد هم میگوید که «نگذاشتند کار کنم». اگر مشکل از کمبود اختیارات ریاست جمهوری است، پس چرا آقای هاشمی چنین گلایهای نداشتند؟ اگر واقعا کسانی هستند که «نمیگذارند رئیس جمهور کار کند» چرا با آنها برخورد نمیشود؟
رئیسجمهور پیش از حضور در این جایگاه، باید قانون اساسی را خوانده باشد که اختیارات او چیست و وقتی سوگند یاد میکند باید همه قانون را بداند و همه آن را قبول داشته باشد. رئیس جمهور باید قلبا به قانون اساسی بیش از هر کسی پایبند باشد و با مطالعه، به آن سوگند بخورد. اختیارات رئیس جمهور، کم یا زیاد است؛ همین است که در قانون آمده است. هیچ کس هم در نظام جمهوری اسلامی ایران اختیارات نامحدود ندارد. از این رو شکوه کردن بی معنی است، چه خاتمی باشد چه احمدینژاد. وقتی با این قانون کاندیدا شدهاند یعنی با همه وجود قانون و اختیارات قانونی رئیس جمهور را میدانند و با همه وجود قبول دارند و سوگند می خورند از تمام توان خود برای اجرای دقیق آن استفاده کنند.
متاسفانه آقای دکتر احمدینژاد چندین بار گفتهاند که اسم 300 نفر مفسد را دارم، اما 8 سال گذشته و آن را ندادند. اگر ایشان واقعا معتقد است که 300 نفر مفسد وجود دارد وظیفه قانونی و شرعی ایشان است که لیست آن را بدهد. مخفی کردن اطلاعات راجع به کسانی که در کل کشور فساد می کنند، بر اساس علم حقوق جرم است.
اینکه میگویند نمیگذارند هم محل بحث است. اگر کسانی قدرتشان از رئیسجمهور و نظام بیشتر است، چرا آنها را معرفی نمی کنند که مردم حسابشان را با اینها بدانند؟ این مردم که سالهاست با آمریکا و استکبار جهانی مبارزه میکنند، رژیم منحوس پهلوی را سرنگون کردند. جنگ هشت ساله را علیه صدام و کلیه حامیان جهانی او با افتخار و اقتدار اداره کردند و به پیروزی رسیدند یقینا میتواند حساب چند نفر و یا به بیان ایشان «مافیا» را هم کف دست آنان بگذارند. بنابراین اگر واقعا ایشان اطلاع دارند که گروهی نمی گذارند دولت کار کند و غیرقانونی کار می کنند، بگوید که اینها کیستند؟ اگر منظورشان مجلس است که مجلس به وظیفه خودش عمل می کند و کار مجلس، مانع از کار دولت نیست. بسیاری از حقوق دانان معتقدند که وظیفه رئیسجمهور تنها اجرای قانون اساسی و مصوبات مجلس است. البته از اول انقلاب هم این حرفها بود که بنیصدر می گفت اگر مجلس چنین نکند، به مردم می گویم که مجلس در خط من نیست! در حالی که مجلس نباید هم در خط رئیسجمهور باشد. مجلس یک نهاد مستقل است. همه حتی امام (ره) همانطور که خودشان فرمودند موظف به اجرای مصوبات مجلس هستند. حضرت امام (ره) فرمودند وقتی مجلس قانونی را تصویب کرد و شورای نگهبان هم تایید نمود، همه باید اطاعت کنند. من هم باید اطلاعت کنم. (نقل به مضمون)
اظهارات حاشیه ساز آقای احمدینژاد در پایان دولتشان سبب شده که برخی نسبت به پایان نامتعارف این دولت، ابراز نگرانیهایی بکنند. اینکه ایشان بدون هزینه این جایگاه را ترک نخواهند کرد در تحلیلهای رسانهای مختلفی دیده می شود. نظر شما در این خصوص چیست؟
من هم این شایعات را شنیدهام که مثلا اگر کاندیدای رئیسجمهور تایید نشود چه اتفاقی میافتد اما کوچکترین نگرانیای از این بابت ندارم. نظام ما بسیار با اقتدار و قوی است و در راس آن ولایت فقیه است. مردم هم با همه وجودشان به ولی فقیه اعتقاد دارند و رای ایشان فصل الخطاب است. مردم هم این اعتقادشان را در 9 دی نشان دادند. همانطور که گفتم من هیچ نگرانیای ندارم و آقای احمدینژاد را عاقلتر از این میدانم که در انتهای دولت ایشان اتفاقی بیفتد. او به نظام معتقد است و حتما برای نظام مشکلی ایجاد نخواهم کرد.
خوب است یادآوری کنم که آقای بنیصدر هم رئیسجمهور بود و هم فرمانده کل قوا بود که از شئون ولایت فقیه است و قابل تفویض نیست. می شود کسی را جانشین فرمانده کل قوا کرد اما نمی شود به کسی غیر از ولی فقیه، حکم فرمانده کل قوا داد. در حکم بنیصدر اشتباها این اتفاق افتاد و به جای اینکه او را جانشین فرمانده کل قوا معرفی کنند، او را فرمانده کل قوا نامیدند. او در عین حال رئیس شورای انقلاب و مسئول وزارت اقتصاد و خارجه و بانک مرکزی هم بود. در راس ستاد انقلاب فرهنگی هم قرار داشت. با این وجود به دلیل عملکردش امام (ره) یک کلام نوشتند و او از فرماندهی کل قوا عزل شد. بعد هم مجلس، عدم کفایت سیاسی او را تصویب کردو حذف شد.
در حال حاضر نظام از چنان پشتوانهای برخوردار است که دچار مشکل نمیشود. پس از انتخابات ریاست جمهوری گذشته در سال 88 هم هزینه زیادی به نظام تحمیل شد اما به نظام خدشه ای وارد نشد. این دولت هم نمیتواند خدشهای به نظام وارد کند و یقینا هم در این اندیشه نیست. چرا که جناب آقای دکتر محمود احمدینژاد هم فردی مومن به انقلاب، ولایت و نظام است و هم بیش از همه ما از اقتدار نظام و ولایت فقیه آگاه است و هم تجربه و اطلاعات کافی نسبت به کسانی که با ولایت زاویه پیدا کردند و عاقبت کار آنان دارد. یقینا او در اندیشه تحمیل هزینه به این نظام نیست.
البته من معتقدم که آقای احمدینژاد از هوش و درایت کافی برخوردار است و دست به کار اشتباهی نمیزند. انشالله ایشان کاری نمی کنند که برای نظام هزینه ایجاد کند. انشالله ایشان بعد از دوران ریاست جمهوری سالهای سال در ظرفیتهای مختلف به نظام خدمت خواهد کرد و به هیچ وجه در اندیشه از بین بردن این ظرفیتها نیست.
حسن غفوریفرد در هفتهای که گذشت مهمان کافه خبر بود تاهم به عنوان نامزد انتخابات شورای شهر تهران و سر لیست جبهه پیروان برای این انتخابات پاسخگوی سوالاتی در این حوزه باشد و هم باتوجه به دو دوره حضورش در انتخابات ریاست جمهوری در سالهای 64 و 80 به بررسی فضای انتخاباتی کشور در آستانه یازدهمین انتخابات ریاست جمهوری بپردازد.
او تعدد نامزدها در این دوره را امر مبارکی دانست و به بررسی وضعیت نامزدهای اصولگرا و اصلاح طلب و تاثیر نامزدی هاشمی در این انتخابات پرداخت که بخشهایی از آن در روزهای گذشته منتشر شد. او در خلال سخنانش تلویحا به نقد حضور چهرههایی که در سطح انتخابات ریاست جمهوری نیستند نیز پرداخت. مثلا بیآنکه از کسی نامی ببرد گفت: «برخی از این آقایان حتی یک وزارتخانه را هم اداره نکردهاند، چطور میخواهند رئیس جمهور شوند و خودشان را مدیر و مدبر می دانند؟»، «کسانی که فقط نماینده یا وزیر بودهاند هم لزوما نمیتوانند لایق حضور در چنین جایگاهی باشند». «یکی از نامزدها میگوید که من زندانیهای سیاسی را آزاد میکنم!در حالیکه این کار در حیطه اختیارات رهبری و قوه قضاییه است و رئیس جمهور ممکن است خودش هم بازداشت شود!»، «برخی می گویند شش ماه می توانیم ارتباطی که رهبری می خواهد با آمریکا برقرار کنیم! در حالیکه اصلا رهبری نگفتهاند که برویم با آمریکا رابطه برقرار کنیم.» و ...
روزهای پایانی دولت و نگرانی ها درباره نحوه پایان عمر آن، از سوالات مطرح شده در گفت و گوی بیش از یک ساعته خبرآنلاین با غفوریفرد بود که طی آن وی یادآورشد: آقای احمدینژاد تجربه و اطلاعات کافی نسبت به کسانی که با ولایت زاویه پیدا کردند و عاقبت کار آنان دارد و یقینا او در اندیشه تحمیل هزینه به این نظام نیست.
او که منتقد گلایههای روسای جمهور نسبت به کمبود اختیاراتشان بود، در واکنش به اظهارات پیاپی رئیس جمهور در این زمینه و عدم اعلام اسامی مفسدان و کسانی که در کار دولت اخلال می کنند، گفت: مخفی کردن اطلاعات راجع به کسانی که در کل کشور فساد می کنند، بر اساس علم حقوق جرم است. به گفته وی مردمی که رژیم منحوس پهلوی را سرکوب کردند، میتوانند حساب چند نفر و یا به به گفته رئیس جمهور «مافیا» را هم کف دست آنان بگذارند.
مشروح این گفت و گو را در ادامه بخوانید:
آقای دکتر شما دو دوره نامزد انتخابات ریاست جمهوری بودهاید و بارها در انتخابات مجلس حضور یافته و نماینده شدید. با چنین عقبهای چرا این بار نامزد انتخابات شوراها شدید؟
بعد از انتخابات مجلس نهم دیگر تصمیمی برای حضور در فعالیت انتخاباتی نداشتم، چه ریاست جمهوری و چه شوراها و چه مجلس. چون به اندازه کافی در انتخابات ریاست جمهوری و مجلس کاندیدا شده بودم و سالها وزیر و معاون رئیسجمهور بودم. اما تعداد زیادی از دوستان به بنده پیشنهاد کردند که برای انتخابات شوراها ثبت نام کنم.
اصرارها به آنجا رسید که حتی شما را هم سرلیست جبهه پیروان برای انتخابات شوراها کردند.
بله. دوستان در جبهه پیروان لطف کردند. البته احتمالا در لیستهای دیگر هم خواهم بود. این را هم بگویم که تلاش این است که اصولگراها در انتخابات شوراها با لیست واحد بیایند. در انتخابات ریاست جمهوری به نظر نمی رسد که اصولگرایان با کاندیدای واحد وارد عرصه شوند، اما تلاش این است که برای انتخابات شوراها با لیست واحد به عرصه رقابت بیاییم. با توجه به افزایش تعداد اعضای شوراهای شهر در تهران، این امکان هست که در لیست واحد اصولگراها هر گروه اصواگرا یه سری نامزد داشته باشند.
همزمانی انتخابات شوراها و ریاست جمهوری سبب شده که انتخابات شوراها کمرنگتر دیده شود. با این وجود نگرانی درباره کاهش میزان مشارکت در این انتخابات را چقدر جدی میدانید؟
باید بحث کرد که آیا فکر خوبی بود که انتخابات ریاست جمهوری و شوراها ادغام شوند یا نه؟ من مخالف این کار در مجلس بودم. در آن زمان چند دلیل می آوردند که بهتر است انتخاباتها همزمان باشد. اما من معتقد بودم تلاش نکنیم که مردم را از پای صندوق دور کنیم. اینکه هر سال یک انتخابات در کشور برگزار میشد، آمار خوبی بود و نماد اصلی دموکراسی و مردم سالاری دینی بود. هر مقدار انتخابات در کشوری بیشتر باشد، نشاندهنده اعتماد نظام و مردم به یکدیگر است. اینکه مردم به نامزدی را ی بدهند، در درجه اول به منزله رای به کل نظام است که در انتخابات شرکت کرده اند. کما اینکه ما در انتخابات نظام شاهنشاهی شرکت نمی کردیم. من اولین بار در انتخابات 10 فروردین 58 شرکت کردم و برای اولین بار صندوقهای رای را دیدم.
هر کسی در انتخابات شرکت کند قبل از رای به فرد مورد نظر، رای به نظام میدهد و این بنا بر فرموده مقام معظم رهبری، اقتدار نظام را افزایش میدهد. در سال حماسه سیاسی هم این حضور از اهمیت مضاعف برخوردار است.
اما برخی برای کاهش هزینه، به دنبال همزمانی انتخاباتها بودند. این در حالی است که الان می گویند هزینه انتخاباتهای ادغام شده، سه برابر قبل می شود! البته بنده معتقدم که چه هزینهای بهتر از این که برای اقتدار و مردمی بودن نظام صرف شود؟ هیچ هزینه ای شیرین تر و مشروع تر از هزینه برای نظام نیست و این اتلاف منابع مالی نیست که حق الزحمه کمی برای برگزار کنندگان انتخابات و برگ رای و صندوق رای صرف شود. مگر همین الان مسابقات فوتبال و نمایشگاه کتاب کم هزینه دارد؟ چرا اینها را جمع نمیکنند برای کاهش هزینه؟ مگر مراسم مختلف سمینارها، کنفرانسها و اجتماعات مختلف در کشور برگزار نمیشود؟ آیا واقعا هزینه کردن برای این مراسم برای نظام مشکل است؟
در مرود سوال شما هم بگویم که اتفاقا مقام معظم رهبری هم اخیرا گفتند که نکند اهمیت انتخابات شوراها تحت الشعاع انتخابات ریاست جمهوری قرار بگیرد. باید برای جلب توجه مردم به انتخابات شوراها تلاش کرد. حضور من هم در این انتخابات برای این است که بگوییم انتخابات شوراها از اهمیت بالایی برخوردار است.
البته به طور طبیعی مشارکت در انتخابات ریاست جمهوری آسان تر است. چون مردم به یک نفر رای می دهند. اما در شورای شهر تهران بیش از 1900 نفر ثبت نام کردهاند و مردم باید به 31 نفر رای بدهند. لکن در انتخابات ریاست جمهوری مردم حداکثر از بین 10 نفر که شناخته شده هم هستند، به یک نفر رای میدهند که کار راحتتری است. رئیسجمهور جایگاه خیلی بالاتری به نسبت اعضای شوراها دارد و مردم تغییر عمده در کشور را منوط به تعیین این فرد میدانند. مردم مشکلات زیادی در بهداشت و درمان و مسکن و اعتیاد و .. دارند و به دنبال کسی می گردند که توان شناخت مشکلات را داشته باشد و راه حل هم برای آن ها ارائه دهد. رئیس جمهور بعد از مقام معظم رهبری بالاترین مقام اجرایی کشور بوده و از جایگاه بسیار رفیعی برخوردار است و نقش او در مسائل مملکتی داخلی و خارجی بسیار مهم و تاثیرگذار میباشد.
البته شنیدم که شورای نگهبان در نظر دارد که از کاندیداهای ریاست جمهوری برنامه بخواهد تا مشخص شود این نامزدها واقعا از رجال سیاسی و مذهبی و مدیر و مدبر هستند یا خیر. برنامه افراد میتواند نشان دهنده مدیر و مدبر بودن نامزدها باشد و اینکه این افراد واقعا توان اداره کشوری 75 میلیونی را دارند یا نه؟
اگرچه اهمیت رئیسجمهور بالاتر از شورای شهر و روستا است اما نباید انتخابات شوراها را از رنگ و بو بیاندازد و این انتخابات کلا تحت الشعاع قرار بگیرد. انتخابات شوراها یکی از وسیع ترین انتخابات در سطح جهانی است که بیش از 300 هزار نفر در آن کاندیدا شدهاند و این رکورد بسیار وسیعی در سراسر جهان است که از روستاهای 20 خانوار تا شهرهایی با جمعیت چند ده میلیونی در آن مشارکت دارند.
آقای دکتر شما نامزد انتخابات ریاست جمهوری سال 80 بودید که 10 نفر در آن نامزد بودند و بالاترین رکورد را در انتخابات ریاست جمهوری به لحاظ نامزد داشت. شما که تجربه حضور در چنین رقابتی را دارید، نظرتان درباره تعدد زیاد نامزدهای این دور از انتخابات ریاست جمهوری چیست؟
نامزدهای نهایی در انتخابات ریاست جمهوری در هر حال به تعداد محدود و حداکثر 10 نفر میرسد اما در انتخابات شوراها 1922 نفر ثبت نام کردهاند. پس تعدد نامزدها در انتخابات شوراها به مراتب بیشتر از انتخابات ریاست جمهوری است. فرصت تبلیغات در انتخابات ریاست جمهوری بیشتر از دیگر انتخاباتها است. در انتخابات مجلس، نامزدها یک هفته فرصت تبلیغات دارند اما در این فرصت در انتخابات ریاست جمهوری 20 روز است. پس با وجود تعدد زیاد نامزدها در انتخابات ریاست جمهوری به لحاظ فرصت تبلیغات و اینکه امکانات رسانه ای صدا و سیما در اختیارشان قرار میگیرد؛ مشکلی ایجاد نمیکند و انتخاب بین چهره های شناخته شده در انتخابات ریاست جمهوری خیلی سخت نیست. در هر حال قانون اساسی این حق را برای اشخاص قائل شده است که خود را کاندیدا نمایند و شورای نگهبان هم موظف است که صلاحیت افراد را بررسی کرده و آن کسانی که صلاحیتشان احراز شد به عنوان کاندیدای ریاست جمهوری تایید و معرفی نماید.
طبق گفته مقام معظم رهبری در انتخابات ریاست جمهوری از هر طیف و سلیقهای خواهند بود. نامزدهایی از اصلاح طلبها و طرفداران دولت و اصولگراها هم در این انتخابات هستند. تلاش میشود که اصولگرایان به کاندیدای واحد برسند که البته بعید به نظر می رسد. در حال حاضر هم گروه 2+1 هست، هم نامزدهای گروه پنج نفره و نامزدهای مستقلی چون آقایان رضایی و سعیدی کیا و سبحانی.
به نظرم از میان تعداد زیاد افرادی که اعلام نامزدی کردهاند، بین 7 تا 10 نفر تایید صلاحیت میشوند که 3-4 نفر آنها چهره شاخص خواهند بود. در مجموع معتقدم که کثرت کاندیداهای ریاست جمهوری مضر نیست. وقتی نامزدهایی از سلیقههای مختلف در انتخابات حضور داشته باشند، مشارکت در انتخابات هم بالاتر میروند، چون هر کسی نامزد خود را می یابد. به نظرم وجود 8-9 نفر نامزد در انتخابات ریاست جمهوری با 5 نفر نامزد خیلی فرقی نمیکند.
تا جایی که میدانم شورای نگهبان امسال تصمیم دارد که در مورد معیار رجل سیاسی و مذهبی بودن نامزدها دقت نظر بیشتری اعمال نماید و افراد حتما با این معیارها سنجیده شوند و مدیر و مدبر بودن آن ها هم احراز شود. با چنین دقت نظری تعداد کاندیداها خود به خود کاهش مییابد.
تعدد نامزدهای اصولگرایان در این دوره، منجر به شکست آنها نخواهد شد؟ امکان اجماع میان نامزدهای اصولگرا ولو پس از ثبت نام را چقدر ممکن می دانید؟
اینکه اصولگرایان بر یک نامزد واحد به اجماع برسند خیلی بعید است.اول قرار بود از هر کدام از ائتلاف سه نفر و ائتلاف پنج نفره یک نفر ثبت نام کند، اما بعد اعضای ائتلاف سه نفره اعلام کردند که هر سه نفر ثبت نام میکنند. از ائتلاف پنج نفره هم فکر کنم که سه چهار نفرشان ثبت نام کنند. تا اینجا که تصمیمشان این است هر پنج نفر ثبت نام کنند، اما دست کم 3 نفرشان ثبت نام خواهند کرد. البته هر دو ائتلاف اعلام کردهاند که اگر جامعتین حرفی بزنند، به عنوان فصل الخطاب نظرشان را می پذیرند. اما بعید میدانم که جامعتین وارد مصادیق شود.
آقایان رضایی، سعیدی کیا و لنکرانی هم گفتهاند که حتما و در هر شرایطی به عنوان نامزد شرکت می کنند. به این ترتیب بین 8 تا 10 نفر از اصولگراها ثبت نام میکنند. از میان اصلاح طلبان هم حداقل دو تا سه نفر ثبت نام می کنند. دو سه نفر نامزد مستقل هم ثبت نام خواهند کرد. به این ترتیب در نهایت بین 10 تا 15 نفر نامزد شاخص خواهیم داشت که احتمال تایید صلاحیتشان بالاتر از دیگران است. البته اینکه کدام یک رجل سیاسی و مذهبی باشند، مقداری بحث برانگیز است.
شما گفتید که شورای نگهبان در نظر دارد دقت جدی درباره سنجش معیار رجل سیاسی و مذهبی داشته باشد. اگرچه زمانی این جدیت بیشتر بود اما به گفته برخی صاحب نظران سیاسی این دقت در ادوار گذشته کمتر شده است.
بله همینطور است. در یک دوره از انتخابات ریاست جمهوری آقای موحدی ساوجی که هم مجتهد بود و هم عضو هیات رئیسه مجلس بود را شورای نگهبان رجل سیاسی ندانست و تایید نکرد. اما مثلا در سال 80 آستانه تحمل بیشتر شد و ده نفر از نامزدها به تایید شورای نگهبان رسیدند و با یکدیگر رقابت کردند. به نظرم در این دوره هم شورای نگهبان بین 5 تا 10 نفر را تایید خواهد کرد که از این میان هم بیش از یک نامزد اصولگرا خواهیم داشت. این را هم بگویم که برخی هم فقط می آیند که تایید صلاحیت بگیرند.
چطور با چنین نیتی میآیند؟ آن هم در شرایطی که به قول شما قرار است شورای نگهبان در مورد تعیین مصادیق رجل سیاسی و مذهبی، دقت نظر بیشتری داشته باشد؟ در میان نامزدهایی که تا کنون اعلام نامزدی کردهاند، چند نفرشان رجل مذهبی به شمار می روند؟
قطعا خیلی ها جزء این تعریف نمی شوند. البته این را هم بدانید که مثلا رجل علمی را که به فارغ التحصیلان دانشگاهی نمی گویند! حتی به هر استاد دانشگاهی هم رجل علمی نمیگویند. از نظر من پروفسور حسابی رجل علمی است. رجال علمی کشور باید اشتهاری بالا داشته باشند و در علم صاحب نظر باشند نه اینکه فقط مدرک داشته باشند. به همین نسبت رجال سیاسی یا مذهبی باید اشتهار عام در کشور داشته باشند و مثلا هر مدیری را نمیتوان رجل سیاسی دانست. از نظر من اعضای جامعه روحانیت و جامعه مدرسین، رجال مذهبی محسوب می شود و افرادی در این حد را میتوان رجال مذهبی دانست.
باید ببینیم برداشت شورای نگهبان چیست؟ اینکه اگر فردی رجل سیاسی است، مقداری از مذهب هم بداند، مصداق «رجل سیاسی و مذهبی» خواهد بود و برعکس یا نه؟ اگر شورای نگهبان بخواهد هر دو معیار «رجل سیاسی» و «رجل مذهبی» را در هر نامزد بسنجد، تعداد کسانی که تایید صلاحیت میشوند، خیلی محدود میشود و کار را سخت میکند. با توجه به اینکه باید معیار مدیر و مدبر بودن را هم لحاظ کرد، احراز صلاحیتها خیلی محدود میشود. مگر اینکه شورای نگهبان در بررسی صلاحیتها یکی از دو معیار «رجل مذهبی» و «رجل سیاسی» را لحاظ کند. که البته در میان آنها کسانی هستند که اگرچه رجل سیاسی یا مذهبی هستند اما چون هیچ سابقه اجرایی و مدیریتیای ندارند، حائز شرایط نامزدی به شمار نمیروند. برخی از این آقایان حتی یک وزارتخانه را هم اداره نکردهاند، چطور میخواهند رئیس جمهور شوند و خودشان را مدیر و مدبر می دانند؟
به فرموده مقام معظم رهبری هر چه مقام بالاتر باشد، معیارها هم سختتر میشود. رئیس جمهور بعد از مقام معظم رهبری بالاترین جایگاه اجرایی رادر کشور دارد و شان و صلاحیت او با نماینده مجلس و وزیر فرق میکند. از این رو کسانی که فقط نماینده یا وزیر بودهاند هم لزوما نمیتوانند لایق حضور در چنین جایگاهی باشند. البته اینکه شورای نگهبان از نامزدها برنامه هم بخواهد، عوامل محدود کننده را بیشتر خواهد شد.
شورای نگهبان برای بررسی صلاحیت نامزدهای ریاست جمهوری، چک لیست مشخصی دارد یا اینکه بر اساس نظرات اعضا، صلاحیتها را بررسی میکند؟ شما که تجربه نامزدی در این انتخابات را دارید، می دانید که روش شورای نگهبان برای احراز صلاحیت نامزدهای ریاست جمهوری چیست؟
شنیدهام که اخیرا در شورای نگهبان آیین نامه جدیدی نوشته اند و چک لیستی که منظورتان هست را در آورده اند تا بر اساس آنچه در آن آمده صلاحیتها را بررسی کنند. در حالی که قبلا اعضای این شورا به سوابق نگاه میکردند که مثلا من وزیر و معاون رئیسجمهور بودهام و قس علی هذا. اما الان می خواهند ببیند که هر نامزد، مدیری بوده که مثلا 5000 هزار نفر را مدیریت کرده باشد؟ به این ترتیب مشخص میشود که این فرد توانایی مدیریت کشوری با 75 میلیون جمعیت را دارد یا نه؟ به نظر میرسد که در این دور شورای نگهبان به شکلی استاندارد و علمی و دقیق تر پیش میرود.
یعنی قبلا تعیین مصادیق شرایط نامزدی ریاست جمهوری عرفی بود؟
به نظر میرسید که قبلا چنین بوده است ولی اکنون روشهای دقیق تری برای این کار اجرا خواهد شد. طبیعی هم هست که به مرور زمان، کارها دقیقتر، علمیتر و فرمولیتر شود.
اینکه فرمودید قرار است از نامزدها برنامه بخواهند، بر اساس همان حرفی است که آقای کدخدایی در برنامه تلویزیونی اشان زدند یا شما مستند دیگری هم دارید؟
در حال حاضر بحث هست که از نامزدها برنامه بخواهند. ارائه برنامه هم که کار ساده ای نیست. مثلا برای برنامه پنج ساله هم یک تا دو سال باید چند کارشناس کار کنند. من خودم در جریان تصویب چند برنامه پنج ساله بودهام.
حرف شما در مورد تدوین برنامه پنج ساله صحیح است اما خودتان به عنوان نماینده مجلس دیدهاید که وزرا برای اداره وزارتخانهها چه برنامههایی می دهند. برخی از این برنامهها بسیار کلی و آرمانی است. نامزدهای ریاست جمهوری هم میتوانند مشابه همانها را به شورای نگهبان ارائه دهند.
مشکل همین است که برخی برنامه مینویسند اما توان اجرایش را ندارند. همه کارهای خوب را می نویسند، اما بعد اجرا نمی شود! مثلا همین الان برخی می گویند شش ماه می توانیم ارتباطی که رهبری می خواهد با آمریکا برقرار کنیم! در حالیکه اصلا رهبری نگفتهاند که برویم با آمریکا رابطه برقرار کنیم. یا مثلا میگویند بداخلاقی را در جامعه جمع میکنیم. چطور می خواهند این کار را انجام دهند؟
یادم هست آقای بنی صدر وقتی می خواست رئیس جمهور شود، گفت که من ربا را از معاملات حذف می کنم. برخی از علما همان زمان گفتند که این کار خدمت بزرگی به اسلام و اقتصاد اسلامی است. اما الان میزان سود در آمریکا 2.63 است ولی در ایران بیش از 10 برابر است! بنی صدر که رئیسجمهور شد من استاندار خراسان بودم. او گفت هر کس می خواهد کویر را ببیند، بیاید ایران و کویرها را ببیند؛ چون تا دو سال دیگر ما آن را آباد و کویر را گلستان می کنیم! خودتان بروید ببینید که چقدر برای ساختن نیروگاها و سدها و راهها شعار دادهاند، بعد آخر و عاقبت نیروگاه بوشهر را هم ببینید. همین آقای احمدینژاد میخواست سود بانکی را تک رقمی کندف اما چه شد؟ این شعارها، آرمان است. خوب است که ربا و بیکاری حذف شود. اما نرخ رشد 8 درصدی ما در سند چشم انداز 20 ساله به کجا رسید؟ سال 89 بانک مرکزی گفت نرخ رشد مثبت بوده، یعنی اینقدر کم بوده که میزان آن را نگفتند. با خوش بینی می توان گفت که میزان رشد اقتصادی صفر بوده اگر نگوییم که منفی بوده است.
یکی از کاندیداها گفته است که تا دو سال آینده بودجه کشور را بدون احتساب درآمد نفت می نویسد. از زمان مصدق قرار بود این اتفاق بیفتد و ما 60 سال است که این را می گوییم! کسانی که باید این شعارها را پیگیری کنند که چقدر اجرایی شده است، این کار را نکردند. اینها آرمان و اهداف و آرزوهای شیرینی است که خیلی ها دارند. اما برنامه با این حرفها فرق دارد. برنامه باید اجرایی باشد و زمان اجرای آن هم مشخص باشد.
نامزدهای نمایندگی مجلس غالبا میدانند که حضورشان در مجلس اصطلاحا «یک بار مصرف» است و بعد از یک دوره ملغی میشود. از این رو وعدههایی می دهند که عملی نمیشود و مردم هم دور بعد دیگر به آنها رای نمی دهند. در حالیکه برنامههایی که ارائه میشود باید عملی باشد و بعد هم در قبال آن پاسخگو باشند. مشکل ما عدم تحزب است که افرادی می آیند و عدهای رای می دهند، کسی حرفهایی میزند و میرود و مردم نمیدانند از چه کسی باید پاسخ بخواهند که این شعارها چه شد؟
همین الان یکی از نامزدها میگوید که من زندانیهای سیاسی را آزاد میکنم!در حالیکه این کار در حیطه اختیارات رهبری و قوه قضاییه است و رئیس جمهور ممکن است خودش هم بازداشت شود!
الان بودجه ما 700 هزار میلیارد است که رئیس جمهور باید بداند که از کجا تامین و چگونه باید هزینه شود؟ باید تصوری از نیروی انسانی و .. داشته باشد و بداند که چگونه می خواهد کشور را اداره کند.
شما از تعدد نامزدهای اصولگرا گفتید. محرکی همچون نامزدی آقایان خاتمی و هاشمی میتواند به محدود کردن این نامزدها بیانجامد؟ به گونهای که تنها نامزدی از اصولگرایان در عرصه رقابت باقی بماند که توان رقابت با آقای هاشمی رفسنجانی را داشته باشد.
البته معلوم نیست که اصولگراها بخواهند با آقای هاشمی رقابت کنند. خیلی از اصولگراها آیت الله هاشمی را قبول دارند. برای همین است که بخشی از اصولگراها و اصلاحطلبها گفتهاند که اگر هاشمی بیاید، نامزد نمیشوند. آقای هاشمی تلاش کرده است که وابسته به جناح اصلاح طلب نباشد ولی آقای خاتمی رهبر اصلاح طلبان است. از این رو اگر آقای خاتمی بیاید، تعدادی از اصلاح طلبها دیگر نامزد نمیشوند. اما به هر حال حضور و نامزدی آقایان هاشمی و خاتمی نامزدهای اصولگرا را محدودتر میکند.
به نظر شما کدام یک از نامزدهای اصولگرایان با نامزدی هاشمی رفسنجانی از عرصه نامزدی کنار میروند؟
الان که کسی چنین چیزی را نمیگوید. قبلا آقای ولایتی در سال 84 به نفع آقای هاشمی انصراف داد اما الان چنین نمیگوید.
آقای هاشمی در پرده ابهام شدید، حرفی زدهاند که اگر مقام رهبری مخالف باشند، آمدن من نتیجه عکس دارد. این گفته وی به این معنا است که آقای هاشمی در صورتی میآید که رهبری با آمدن ایشان موافقت کنند یا حداقل مخالفت نکنند. بنابراین اگر اصولگراها بفهمند که آقای هاشمی با تایید رهبری میآیند، در ادامه حضورشان موثر است. شاید آقایان ولایتی، سعیدی کیا و قالیباف انصراف بدهند.
آقای هاشمی سال 84 در آخرین روزها برای ثبت نام حضور یافتند. فکر میکنید سال 92 هم چنین کنند؟ اساسا هاشمی 84 با هاشمی 92 چه تفاوتی دارد؟
هاشمی 92 و 84 خیلی فرق دارند. ایشان خودش می گوید که یک پیرمرد 80 ساله هستند. هشت سال آینده برای فردی با سن بالای هفتاد سال، زمان کمی نیست و روی بسیاری از فاکتورها تاثیرگذار است. خداوند در قرآن میفرمایند: آنکه عمر طولانی تر میکند دچار بعضی از ضعفها میشود. هرچند ممکن است که تجربه و نیروی فکری او افزایش یابد اما در هر حال نیروی جسمانی رو به کاهش میرود.
طی یکی دو باری که با آقای هاشمی صحبت کردم، احساسم این بود که فرض اولیهشان این است که نیاید و اصولگراها روی یک نفر توافق کنند. اگر سال 84 هم اصولگراها روی یک نفر توافق میکردند، او نمیآمد. هاشمی الان 8 سال پیرتر از سال 84 است و احتمال نیامدن ایشان ببیشتر شده است. فکر میکنم که او فقط و فقط در شرایطی بیاید که مقام رهبری حضور ایشان را تایید کند. یعنی حتی عدم مخالفت رهبری را هم کافی نداند و موافقت رهبری با حضور خود را لازم بداند. در حالیکه سال 84 عدم مخالفت رهبری را برای حضورش کافی می دانست.
در حال حاضر کمی بعید می دانم که رهبری حضور هاشمی را تایید کنند. چون ایشان گفتهاند رای من یکی است و مخفی هم هست. برای همین به هیچ کسی توصیه نمی کنند که نامزد شود تا شائبهای پیش نیاید.
احتمال نامزدی آقای خاتمی را چقدر جدی میدانید؟
نامزدی آقای خاتمی به نظر من منتفی است و بعید میدانم که ایشان نامزد شود. خودشان هم بارها این را گفتهاند و دلایلی هم دارند که در رسانه ها مطرح شده است و شما هم خواندهاید. به نظرم احتمال نامزدی آقای خاتمی در حد صفر است. آقای هاشمی هم تا این لحظه نیتی به آمدن ندارند.
آنطور که از سخنانتان پیدا بود، انتخابات آینده را سه قطبی میان اصولگرایان، اصلاح طلبان و نامزدهای دولت می دانید. به نظرتان رقابت اصلی بین کدام دو قطب خواهد بود؟
بسته به شرایط است. اگر اصولگراها به یک یا حداکثر دو نفر نامزد برسند، در مرحله اول بعید نیست که اصولگراها موفق و پیروز شوند. یعنی اگر از هر یک از دو ائتلاف سه و پنج نفره، یک نفر منتخب شود و از میان آنها و چند نامزد مستقل هم بر اساس نظر جامعتین روی یک نفر توافق نهایی شود، فکر میکنم رقابت اصلی بین ایشان و کاندیدای اصلاح طلب، باشد. در این صورت شانس موفقیت اصولگرایان بسیار بالا و در حد یقین است.
در مورد نامزدهای اصلاح طلب و حامیان دولت هم بحث های فراوانی هست که به وحدت می رسند یا نه؟ آخرین خبرهای من این است که اصلاح طلبها هم نهایتا به سه نفر –آقایان عارف و جهانگیری و مهرعلیزاده- رسیده اند و از این سه نفر، یک نفر ثبت نام میکند. در این صورت رقابت اصلی بین اصولگراها و اصلاح طلب ها خواهد بود. اما اگر تعداد نامزدهای اصلاح و اصولگرا زیاد باشد، رقابت اصلی بین اصولگراهاست.
در سخنانتان، حامیان دولت را اصلا حساب نکردید؟
آنها را حساب میکنم اما شانس زیادی برای آنها نمیبینم. من به همه ایرانیها علاقمندم. البته به برخی سلایق سیاسی نزدیکترم ولی شانس زیادی برای حامیان دولت قائل نیستم. نظرسنجیها هم تا حالا همین را نشان میدهد که حامیان دولت رای چندانی ندارند.
اطلاعات شما از آخرین نظرسنجیها چیست؟ چه کسانی در صدر هستند؟
نظرسنجیها عموما آقای قالیباف را جلوتر نشان می دهد. بعد از آقای قالیباف هم آقای ولایتی است.
ولی برخی می گویند که آقایان خاتمی و هاشمی در صدر هستند.
در نظرسنجیهایی که بر اساس اسامی نامزدهایی که رسما اعلام حضور کردهاند، آقایان قالیباف و ولایتی در صدر هستند اما در نظرسنجیهایی که نامزدهای احتمالی را هم شامل میشود، آقایان هاشمی و خاتمی، شانس بیشتری دارند.
اعضای ائتلاف پنج نفره اعلام کردهاند که بر اساس نتایج نظرسنجی، نامزد نهاییاشان را معرفی میکنند. در میان آن پنج نفر کدام یک از آقایان بیشترین آرا را دارند؟
آقای باهنر بالاتر از دیگر اعضای آن ائتلاف است. آقای ابوترابی هم با فاصله کمی پس از اوست و شیب سرعت بالا رفتنش هم بیشتر است. شانس رای آوری آقایان باهنر و ابوترابیفرد از همه اعضای آن ائتلاف بیشتر است. چون شناخته شدهتر هستند. به احتمال زیاد هر دو آنها هم ثبت نام می کنند. اگر هر دو این آقایان در انتخابات با هم رقابت کنند به نظرم شانس آقای ابوترابیفرد بیشتر است. چون ایشان هم روحانی است و هم سید است و هم نام «ابوترابی» را دارند و مطمئنا در روستاها رای بیشتری دارد. چنانچه این دو نفر به مرحله دوم انتخابات راه یابند هم احتمالا آقای ابوترابیفرد رای بیشتری خواهند داشت.
آقای غفوریفرد این چه حکایتی است که روسای جمهور سال آخر ریاستشان از کمبود اختیارات گلایه می کنند؟ آقای خاتمی میگوید که تدارکاتچی بوده و آقای احمدی نژاد هم میگوید که «نگذاشتند کار کنم». اگر مشکل از کمبود اختیارات ریاست جمهوری است، پس چرا آقای هاشمی چنین گلایهای نداشتند؟ اگر واقعا کسانی هستند که «نمیگذارند رئیس جمهور کار کند» چرا با آنها برخورد نمیشود؟
رئیسجمهور پیش از حضور در این جایگاه، باید قانون اساسی را خوانده باشد که اختیارات او چیست و وقتی سوگند یاد میکند باید همه قانون را بداند و همه آن را قبول داشته باشد. رئیس جمهور باید قلبا به قانون اساسی بیش از هر کسی پایبند باشد و با مطالعه، به آن سوگند بخورد. اختیارات رئیس جمهور، کم یا زیاد است؛ همین است که در قانون آمده است. هیچ کس هم در نظام جمهوری اسلامی ایران اختیارات نامحدود ندارد. از این رو شکوه کردن بی معنی است، چه خاتمی باشد چه احمدینژاد. وقتی با این قانون کاندیدا شدهاند یعنی با همه وجود قانون و اختیارات قانونی رئیس جمهور را میدانند و با همه وجود قبول دارند و سوگند می خورند از تمام توان خود برای اجرای دقیق آن استفاده کنند.
متاسفانه آقای دکتر احمدینژاد چندین بار گفتهاند که اسم 300 نفر مفسد را دارم، اما 8 سال گذشته و آن را ندادند. اگر ایشان واقعا معتقد است که 300 نفر مفسد وجود دارد وظیفه قانونی و شرعی ایشان است که لیست آن را بدهد. مخفی کردن اطلاعات راجع به کسانی که در کل کشور فساد می کنند، بر اساس علم حقوق جرم است.
اینکه میگویند نمیگذارند هم محل بحث است. اگر کسانی قدرتشان از رئیسجمهور و نظام بیشتر است، چرا آنها را معرفی نمی کنند که مردم حسابشان را با اینها بدانند؟ این مردم که سالهاست با آمریکا و استکبار جهانی مبارزه میکنند، رژیم منحوس پهلوی را سرنگون کردند. جنگ هشت ساله را علیه صدام و کلیه حامیان جهانی او با افتخار و اقتدار اداره کردند و به پیروزی رسیدند یقینا میتواند حساب چند نفر و یا به بیان ایشان «مافیا» را هم کف دست آنان بگذارند. بنابراین اگر واقعا ایشان اطلاع دارند که گروهی نمی گذارند دولت کار کند و غیرقانونی کار می کنند، بگوید که اینها کیستند؟ اگر منظورشان مجلس است که مجلس به وظیفه خودش عمل می کند و کار مجلس، مانع از کار دولت نیست. بسیاری از حقوق دانان معتقدند که وظیفه رئیسجمهور تنها اجرای قانون اساسی و مصوبات مجلس است. البته از اول انقلاب هم این حرفها بود که بنیصدر می گفت اگر مجلس چنین نکند، به مردم می گویم که مجلس در خط من نیست! در حالی که مجلس نباید هم در خط رئیسجمهور باشد. مجلس یک نهاد مستقل است. همه حتی امام (ره) همانطور که خودشان فرمودند موظف به اجرای مصوبات مجلس هستند. حضرت امام (ره) فرمودند وقتی مجلس قانونی را تصویب کرد و شورای نگهبان هم تایید نمود، همه باید اطاعت کنند. من هم باید اطلاعت کنم. (نقل به مضمون)
اظهارات حاشیه ساز آقای احمدینژاد در پایان دولتشان سبب شده که برخی نسبت به پایان نامتعارف این دولت، ابراز نگرانیهایی بکنند. اینکه ایشان بدون هزینه این جایگاه را ترک نخواهند کرد در تحلیلهای رسانهای مختلفی دیده می شود. نظر شما در این خصوص چیست؟
من هم این شایعات را شنیدهام که مثلا اگر کاندیدای رئیسجمهور تایید نشود چه اتفاقی میافتد اما کوچکترین نگرانیای از این بابت ندارم. نظام ما بسیار با اقتدار و قوی است و در راس آن ولایت فقیه است. مردم هم با همه وجودشان به ولی فقیه اعتقاد دارند و رای ایشان فصل الخطاب است. مردم هم این اعتقادشان را در 9 دی نشان دادند. همانطور که گفتم من هیچ نگرانیای ندارم و آقای احمدینژاد را عاقلتر از این میدانم که در انتهای دولت ایشان اتفاقی بیفتد. او به نظام معتقد است و حتما برای نظام مشکلی ایجاد نخواهم کرد.
خوب است یادآوری کنم که آقای بنیصدر هم رئیسجمهور بود و هم فرمانده کل قوا بود که از شئون ولایت فقیه است و قابل تفویض نیست. می شود کسی را جانشین فرمانده کل قوا کرد اما نمی شود به کسی غیر از ولی فقیه، حکم فرمانده کل قوا داد. در حکم بنیصدر اشتباها این اتفاق افتاد و به جای اینکه او را جانشین فرمانده کل قوا معرفی کنند، او را فرمانده کل قوا نامیدند. او در عین حال رئیس شورای انقلاب و مسئول وزارت اقتصاد و خارجه و بانک مرکزی هم بود. در راس ستاد انقلاب فرهنگی هم قرار داشت. با این وجود به دلیل عملکردش امام (ره) یک کلام نوشتند و او از فرماندهی کل قوا عزل شد. بعد هم مجلس، عدم کفایت سیاسی او را تصویب کردو حذف شد.
در حال حاضر نظام از چنان پشتوانهای برخوردار است که دچار مشکل نمیشود. پس از انتخابات ریاست جمهوری گذشته در سال 88 هم هزینه زیادی به نظام تحمیل شد اما به نظام خدشه ای وارد نشد. این دولت هم نمیتواند خدشهای به نظام وارد کند و یقینا هم در این اندیشه نیست. چرا که جناب آقای دکتر محمود احمدینژاد هم فردی مومن به انقلاب، ولایت و نظام است و هم بیش از همه ما از اقتدار نظام و ولایت فقیه آگاه است و هم تجربه و اطلاعات کافی نسبت به کسانی که با ولایت زاویه پیدا کردند و عاقبت کار آنان دارد. یقینا او در اندیشه تحمیل هزینه به این نظام نیست.
البته من معتقدم که آقای احمدینژاد از هوش و درایت کافی برخوردار است و دست به کار اشتباهی نمیزند. انشالله ایشان کاری نمی کنند که برای نظام هزینه ایجاد کند. انشالله ایشان بعد از دوران ریاست جمهوری سالهای سال در ظرفیتهای مختلف به نظام خدمت خواهد کرد و به هیچ وجه در اندیشه از بین بردن این ظرفیتها نیست.