حشمت الله فلاحت پیشه/چهار سال پیش در چنین روزهایی مجلس ایران یكی از بزرگترین خودزنی های تاریخ بعد از انقلاب را مرتكب شد. 211 نماینده مجلس شورای اسلامی بیانیه ای را در حمایت از كاندیدایی خاص در انتخابات ریاست جمهوری سال 1388 امضاء نمودند . در همان زمان اعلام كردم این اشتباه حاصل پیروزی چند "وكیل الدوله "در مجلس بود. بسیاری از این 211 نماینده دارای سوابق روشن خدمت در قوه مقننه بودند اما در آن لحظه خاص به بازی در میدانی كشانده شدند كه طراحان آن ، بانیان یك بدعت و ادعای مشكوك علیه قانون اساسی كشور بودند ،آنها جسورانه می گفتند دیگر" مجلس در راس امور نیست".
تلخ ترین خاطرات دوران نمایندگی ام از این زمان آغاز شد. طیفی از مقابله جویی ها با نماینده بی پناهی كه فقط نمی خواست شاهد خاموش خیانت به قانون اساسی كشورش باشد، تحمل "تنهایی"، "كارشكنی"، "كنایه" ،"قهر"،"توطئه" ،"تخریب" و "تهدید" دشوار نبود ولی هنوز بغض ناشی از " تكفیر" و " مرتد " خواندنم ،گلویم را می فشارد.مرا به خاطر نقد های قانونی و نظارتی ام نسبت به شخص و جریانی خاص تكفیر كردند و الان كه در حد "تكفیر "با همان جریان" مقدس شده " درگیر شده اند، توصیه می كنم آقایان این "تاریخ نزدیك "را بازخوانی كنند و ببیند چند بار نیازمند " حلالیت طلبی" از یكی از مظلومترین قربانیان مجلس هشتم هستند...
جلسه ملتهب فراكسیون
به عنوان نماینده استان كرمانشاه در شورای مركزی اصولگرایان شركت كرده بودم .در آنجا برخی از نمایندگان پیشنهاد دادند كه فراكسیون در قالب یك بیانیه رسمی حمایت خود را از كاندیدایی خاص اعلام نماید .بین دو جبهه مخالف و موافق بحث هایی جدی و جدلی شكل گرفت و بعد از اینكه مشخص شد اعضای شورای مركزی نمی توانند به نظریه ای اجماعی دست یابند ،این پیشنهاد رای آورد كه جلسه مجمع اصولگرایان، صدور یا عدم صدور بیانیه را به رای بگذارد.این مجمع با بیش از 211 عضو ،اكثریت حاكم مجلس را تشكیل می داد.جلسه فوق العاده به ریاست شخص دكتر لاریجانی برگزار شد و بنده به عنوان اولین " مخالف" ،پشت تریبون صحن مجلس ادله های مخالفت خود را برای پیشگیری از این اشتباه بزرگ همكارانم با صراحت تمام عرض كردم:
" همكاران عزیزم خدارا شاكرم كه این مخالفتم را نه از روی حب و بغض،بلكه از روی ایمانم به "در راس امور بودن مجلس" و اصل اساسی تفكیك قوا و ارزیابی عملكرد گزینه محل بحث ابراز می دارم.اولا،مجلس در راس امور است و من شأن شما عزیزان را بالاتر از آنی می دانم كه این خانه ملت را به یك " ستاد انتخاباتی" تبدیل نمائید.تجربه انتخابات خرداد 137٦ را به یاد بیاورید كه در شرایطی مشابه ،19٤ نماینده برای كاندیدای خاصی بیانیه امضاء كردند و نتیجه ای خلاف رای آنها در انتخابات رقم خورد و بعد از آن عملا مجلس پنجم در عمل به وظایف نظارتی خویش دچار مشكل شد.دوم اینكه ،بر اساس اصل تفكیك قوا ،مجلس ناظر بر دولت و رئیس جمهور است و لذا چه كاندیدای شما پیروز شده و یا شكست بخورد،" حب و بغض" جای قانون را در رابطه بین این دو قوه خواهد گرفت و سرانجام اینكه من معتقدم به تناسب" مناصب سیاسی" ،باید "ظرفیت" صاحب منصبان افزایش یابد.اما متاسفانه باید بگویم كه این گزینه پیشنهادی شما از چنین ظرفیتی برخوردار نیست.همه تخم مرغ های نظام را در سبد كسی می گذارید كه به اعتقاد من این سبد را زمین خواهد زد. پیشنهاد می دهم كه هر یك از نمایندگان محترم به صورت انفرادی بتواند برای كاندیدای دلخواه خود فعالیت نماید ولی فراكسیون شما بیش از دو سوم نمایندگان مجلس را تشكیل می دهد و معنای بیانیه،تبدیل و تنزل مجلس به یك ستاد انتخاباتی است".
بعد از صحبت های من،یكی از آقایان، نطق خود در موافقت با صدور بیانیه حمایت از كاندیدای مورد نظر را با این خطاب تند نسبت به بنده آغاز كرد كه:" آقای فلاحت پیشه تو كی هستی كه میگی ما نباید در حمایت از آقای ... بیانیه بدهیم ...ایشان به نمایندگی از موافقین در حد یك كاندیدای قدسی از آن نامزد مورد علاقه خود تعریف كردند و ...سرانجام با اختلاف دو نفر صدور" بیانیه حمایت" رای آورد.و جالب اینكه همین دوست عزیزم بعد از انتخابات و در هنگام قهر 11 روزه رئیس جمهور ،شكایتی رسمی را علیه كاندیدای آن زمان خود به كمیسیون اصل 90 مجلس تقدیم كرد و دوستان دیگری كه تغییر موضع دادند...
به هر حال روز موعود چند وكیل الدوله فرا رسید. یكی از آنها قبلا از تریبون مجلس وكیل الدوله بودن را افتخار خود و دوستانش خوانده بود.بیانیه را صندلی به صندلی چرخاندند. در همسایه گی ام یك روحانی عزیز و معتقد به تكلیف وكالتش نشسته بود،هنگام امضای كاغذ دستش می لرزید و رنگش عوض می شد.حامل بیانیه با لحنی پیروزمندانه به او گفت :" لفتش نده دیگه همه امضاء كرده اند". و امضای توأم با اكراهش را گرفت.
به من كه رسید با نیشخندی در چهره اش به رقیب شكست خورده در جلسه فراكسیون گفت: " تو چی؟امضاء نمی كنی؟!"
دست به سینه و آرام ،بدون اینكه نگاهی به بیانیه بیاندازم،عرض كردم:"آقای...خودت می دانی كه من اعتقادی به این كارها ندارم".او رفت و همكار همسایه ام گفت:" تو امضاء نكردی؟! منم از این كار خوشم نیامد ولی خدا خیرش بدهد آقای ... كه ما را به چه كارهایی وادار می كند".
211نفر امضاء كردند.خیلی زود خبر به حوزه های انتخابیه رسید.دستور تخریب صادر شده بود. و انصافا جماعتی كه پیشینه ای در ساختن ندارند،خدایان تخریب اند.و الحق در این زمینه خوب به تكلیف خود عمل كردند و ...گذشت و گذشتیم تا چند ماه پیش در خلال مجلس نهم كه با ما غریبه بود اتفاق دیگری افتاد و بازهم مرا همدم مظلومیت و تنهائیم در برگه های خاطراتم نمود.
رای عدم اعتماد به یاری كه مقدس بود
بام سیاست برای آنها شیروانی است
اتفاق این بود كه دوست عزیزی كه برای امضاء بیانیه حمایت از كاندیدای مربوطه به حدی زحمت كشید ،كه جای پایش در تاریخ باقی خواهد ماند، پاییز سال گذشته هنگام طرح سوال دوم از رئیس جمهور،در مصاحبه ای گفت: اگر ایشان به مجلس بیاید،رای عدم اعتماد خواهد گرفت"( نقل به مضمون)
بازهم این اعتقاد قدیمی ام را تکرار می کنم که به راستی بام سیاست برای شماری از سیاستمداران ایرانی "شیروانی" است نه مسطح. لذا هر بار از یك سوی بام می افتند،اساتید افراط و تفریط اند.شخصیت سیاسی آنها بی ثبات بوده و مشهودترین رفتار سیاسی آنها دست و پا زدن برای رسیدن به بام شیروانی است.ائتلاف و دوستی آنها "ناپایدار"است و لذا نگاه به دیگران نزد آنها به شدت ابزاری است.از اصول صحبت می کنند ولی هدف آنها یافتن دستگیره،شاخه و جای پایی موقتی برای نیفتادن و صعود کردن در این سطح لغزنده است.
این آقایان كه زمانی یارشان را به حدی مقدس جلوه دادند،كه حتی سوال در مورد تكالیف قانونی دولت را مانع می شدند ،به مرحله ای از افراط رسیدند كه خواستار سقوط دولت آقای احمدی نژاد پیش از انتخابات آینده شدند.لذا در مصاحبه ای خدمت آنها این سوال را مطرح كردم كه " چند نماینده آزاده مجلس را جلوی پای یار قدسی خود سر بریدید و حكم تكفیر و ارتداد دادید و الآن باز هم در موضع "مرجع انتخاباتی" قرار می گیرید؟ شما استاد تحمیل ضعیف ترین و بدترین گزینه ها به مردمید. و در نخبه كشی خود را صاحب" رسالت "می دانید. برای انتخابات آینده نیز برنامه دارید و هر چه مردم از ناحیه شما احساس نگرانی كنند، بازهم كم است." برغم ادعای سلامت،این جریان از جمله نزدیک ترین جریان ها به پیوند مهلک"ثروت و قدرت"هستند و هنوز پاسخی به سوال "امتیازات طلایی اقتصادی و هزینه های گزاف انتخاباتی"نداده اند
تلخ ترین خاطرات دوران نمایندگی ام از این زمان آغاز شد. طیفی از مقابله جویی ها با نماینده بی پناهی كه فقط نمی خواست شاهد خاموش خیانت به قانون اساسی كشورش باشد، تحمل "تنهایی"، "كارشكنی"، "كنایه" ،"قهر"،"توطئه" ،"تخریب" و "تهدید" دشوار نبود ولی هنوز بغض ناشی از " تكفیر" و " مرتد " خواندنم ،گلویم را می فشارد.مرا به خاطر نقد های قانونی و نظارتی ام نسبت به شخص و جریانی خاص تكفیر كردند و الان كه در حد "تكفیر "با همان جریان" مقدس شده " درگیر شده اند، توصیه می كنم آقایان این "تاریخ نزدیك "را بازخوانی كنند و ببیند چند بار نیازمند " حلالیت طلبی" از یكی از مظلومترین قربانیان مجلس هشتم هستند...
جلسه ملتهب فراكسیون
به عنوان نماینده استان كرمانشاه در شورای مركزی اصولگرایان شركت كرده بودم .در آنجا برخی از نمایندگان پیشنهاد دادند كه فراكسیون در قالب یك بیانیه رسمی حمایت خود را از كاندیدایی خاص اعلام نماید .بین دو جبهه مخالف و موافق بحث هایی جدی و جدلی شكل گرفت و بعد از اینكه مشخص شد اعضای شورای مركزی نمی توانند به نظریه ای اجماعی دست یابند ،این پیشنهاد رای آورد كه جلسه مجمع اصولگرایان، صدور یا عدم صدور بیانیه را به رای بگذارد.این مجمع با بیش از 211 عضو ،اكثریت حاكم مجلس را تشكیل می داد.جلسه فوق العاده به ریاست شخص دكتر لاریجانی برگزار شد و بنده به عنوان اولین " مخالف" ،پشت تریبون صحن مجلس ادله های مخالفت خود را برای پیشگیری از این اشتباه بزرگ همكارانم با صراحت تمام عرض كردم:
" همكاران عزیزم خدارا شاكرم كه این مخالفتم را نه از روی حب و بغض،بلكه از روی ایمانم به "در راس امور بودن مجلس" و اصل اساسی تفكیك قوا و ارزیابی عملكرد گزینه محل بحث ابراز می دارم.اولا،مجلس در راس امور است و من شأن شما عزیزان را بالاتر از آنی می دانم كه این خانه ملت را به یك " ستاد انتخاباتی" تبدیل نمائید.تجربه انتخابات خرداد 137٦ را به یاد بیاورید كه در شرایطی مشابه ،19٤ نماینده برای كاندیدای خاصی بیانیه امضاء كردند و نتیجه ای خلاف رای آنها در انتخابات رقم خورد و بعد از آن عملا مجلس پنجم در عمل به وظایف نظارتی خویش دچار مشكل شد.دوم اینكه ،بر اساس اصل تفكیك قوا ،مجلس ناظر بر دولت و رئیس جمهور است و لذا چه كاندیدای شما پیروز شده و یا شكست بخورد،" حب و بغض" جای قانون را در رابطه بین این دو قوه خواهد گرفت و سرانجام اینكه من معتقدم به تناسب" مناصب سیاسی" ،باید "ظرفیت" صاحب منصبان افزایش یابد.اما متاسفانه باید بگویم كه این گزینه پیشنهادی شما از چنین ظرفیتی برخوردار نیست.همه تخم مرغ های نظام را در سبد كسی می گذارید كه به اعتقاد من این سبد را زمین خواهد زد. پیشنهاد می دهم كه هر یك از نمایندگان محترم به صورت انفرادی بتواند برای كاندیدای دلخواه خود فعالیت نماید ولی فراكسیون شما بیش از دو سوم نمایندگان مجلس را تشكیل می دهد و معنای بیانیه،تبدیل و تنزل مجلس به یك ستاد انتخاباتی است".
بعد از صحبت های من،یكی از آقایان، نطق خود در موافقت با صدور بیانیه حمایت از كاندیدای مورد نظر را با این خطاب تند نسبت به بنده آغاز كرد كه:" آقای فلاحت پیشه تو كی هستی كه میگی ما نباید در حمایت از آقای ... بیانیه بدهیم ...ایشان به نمایندگی از موافقین در حد یك كاندیدای قدسی از آن نامزد مورد علاقه خود تعریف كردند و ...سرانجام با اختلاف دو نفر صدور" بیانیه حمایت" رای آورد.و جالب اینكه همین دوست عزیزم بعد از انتخابات و در هنگام قهر 11 روزه رئیس جمهور ،شكایتی رسمی را علیه كاندیدای آن زمان خود به كمیسیون اصل 90 مجلس تقدیم كرد و دوستان دیگری كه تغییر موضع دادند...
به هر حال روز موعود چند وكیل الدوله فرا رسید. یكی از آنها قبلا از تریبون مجلس وكیل الدوله بودن را افتخار خود و دوستانش خوانده بود.بیانیه را صندلی به صندلی چرخاندند. در همسایه گی ام یك روحانی عزیز و معتقد به تكلیف وكالتش نشسته بود،هنگام امضای كاغذ دستش می لرزید و رنگش عوض می شد.حامل بیانیه با لحنی پیروزمندانه به او گفت :" لفتش نده دیگه همه امضاء كرده اند". و امضای توأم با اكراهش را گرفت.
به من كه رسید با نیشخندی در چهره اش به رقیب شكست خورده در جلسه فراكسیون گفت: " تو چی؟امضاء نمی كنی؟!"
دست به سینه و آرام ،بدون اینكه نگاهی به بیانیه بیاندازم،عرض كردم:"آقای...خودت می دانی كه من اعتقادی به این كارها ندارم".او رفت و همكار همسایه ام گفت:" تو امضاء نكردی؟! منم از این كار خوشم نیامد ولی خدا خیرش بدهد آقای ... كه ما را به چه كارهایی وادار می كند".
211نفر امضاء كردند.خیلی زود خبر به حوزه های انتخابیه رسید.دستور تخریب صادر شده بود. و انصافا جماعتی كه پیشینه ای در ساختن ندارند،خدایان تخریب اند.و الحق در این زمینه خوب به تكلیف خود عمل كردند و ...گذشت و گذشتیم تا چند ماه پیش در خلال مجلس نهم كه با ما غریبه بود اتفاق دیگری افتاد و بازهم مرا همدم مظلومیت و تنهائیم در برگه های خاطراتم نمود.
رای عدم اعتماد به یاری كه مقدس بود
بام سیاست برای آنها شیروانی است
اتفاق این بود كه دوست عزیزی كه برای امضاء بیانیه حمایت از كاندیدای مربوطه به حدی زحمت كشید ،كه جای پایش در تاریخ باقی خواهد ماند، پاییز سال گذشته هنگام طرح سوال دوم از رئیس جمهور،در مصاحبه ای گفت: اگر ایشان به مجلس بیاید،رای عدم اعتماد خواهد گرفت"( نقل به مضمون)
بازهم این اعتقاد قدیمی ام را تکرار می کنم که به راستی بام سیاست برای شماری از سیاستمداران ایرانی "شیروانی" است نه مسطح. لذا هر بار از یك سوی بام می افتند،اساتید افراط و تفریط اند.شخصیت سیاسی آنها بی ثبات بوده و مشهودترین رفتار سیاسی آنها دست و پا زدن برای رسیدن به بام شیروانی است.ائتلاف و دوستی آنها "ناپایدار"است و لذا نگاه به دیگران نزد آنها به شدت ابزاری است.از اصول صحبت می کنند ولی هدف آنها یافتن دستگیره،شاخه و جای پایی موقتی برای نیفتادن و صعود کردن در این سطح لغزنده است.
این آقایان كه زمانی یارشان را به حدی مقدس جلوه دادند،كه حتی سوال در مورد تكالیف قانونی دولت را مانع می شدند ،به مرحله ای از افراط رسیدند كه خواستار سقوط دولت آقای احمدی نژاد پیش از انتخابات آینده شدند.لذا در مصاحبه ای خدمت آنها این سوال را مطرح كردم كه " چند نماینده آزاده مجلس را جلوی پای یار قدسی خود سر بریدید و حكم تكفیر و ارتداد دادید و الآن باز هم در موضع "مرجع انتخاباتی" قرار می گیرید؟ شما استاد تحمیل ضعیف ترین و بدترین گزینه ها به مردمید. و در نخبه كشی خود را صاحب" رسالت "می دانید. برای انتخابات آینده نیز برنامه دارید و هر چه مردم از ناحیه شما احساس نگرانی كنند، بازهم كم است." برغم ادعای سلامت،این جریان از جمله نزدیک ترین جریان ها به پیوند مهلک"ثروت و قدرت"هستند و هنوز پاسخی به سوال "امتیازات طلایی اقتصادی و هزینه های گزاف انتخاباتی"نداده اند