عصرایران - سیدمهدی شجاعی ، از نویسندگان مطرح کشور - که "کشتی پهلو گرفته" او درباره حضرت فاطمه زهرا(س) زبانزد خاص و عام است - در گفت و گو با خبرگزاری مهر در پاسخ به سؤالی درباره وضعیت فرهنگی کشور به ویژه نشر در دوره هشت ساله ریاست جمهوی محمود احمدینژاد گفته است:
«من اگر بخواهم خیلی خودم را سانسور کنم و با ملاحظه حرف بزنم باید بگویم که بلایی که سر فرهنگ و هنر و نشر در هشت سال اخیر آمده است، بیسابقه بوده است و شاید نزدیک به 40 سال زمان لازم باشد که بتوانیم تنها ضایعات ناشی از آن را جبران کنیم.
شاید مشکلات فرهنگی و یا مسائل سیاسی و بینالمللی پیش آمده خیلی زود در نگاه مردم خود را نشان دهد، اما مشکلات و ضایعات فرهنگی سالها طول میکشد تا بفهمیم چگونه رخ داده است و باید برای رفعش چه کار کرد.»
آنچه او گفته ، سخنی از دل اکثر مردم ایران بوده است. در این سال ها ، اقتصاد کشور به بدترین شکل ممکن اداره شد: بیشترین افت ارزش پول ملی ، بالاترین نرخ تورم ، کمترین میزان اشتغالزایی ، بیشترین میزان نفدینگی ، بالاترین رقم بدهی های بانکی ،تعطیلی بسیاری از واحدهای تولیدی و ... تنها گوشه ای از فجایع اقتصادی در پردرآمدترین دولت تاریخ ایران هستند.
در عرصه سیاسی ، حرمت ها شکسته و گسست ها تشدید شدند ، بین مردم چند دستگی ایجاد شد. نیروهای اصیل هر کدام به انگی نواخته و به گوشه ای رانده شدند و افراد "بی تجربه" ( و نه حتی "کم تجربه") به سمت های مهم گمارده شدند. ثبات مدیریتی به شوخی و اخراج وزرا به سرگرمی دائمی رئیس جمهورتبدیل شد.
نهادهای مدیریتی مانند سازمان مدیریت و برنامه ریزی ویران شدند و ساختارهای تصمیم سازی جمعی و خردمندانه ، به سمت تصمیم گیری های غیرکارشناسی فردی رفتند.
وضعیت سیاست خارجی نیز که آنقدر عیان است که حاجت به بیان نیست و هر کس که خواست در این عرصه انتقادی به تحمیل سلائق فردی رئیس جمهور داشته باشد ، فوراً کنار گذاشته شد: از علی لاریجانی ، دبیر پیشین شورای عالی امنیت ملی که در پی دعوا با احمدی نژاد در خصوص اعمال نظرهایش استعفا کرد تا منوچهر متکی که بعد از چند سال کشاکش درونی در با رئیس دولت ، در سفر سنگال عزل شد تا درس عبرتی برای بقیه باشد که هرگز نگویند بالای چشم رئیس جمهور ابروست.
در حوزه اجتماعی نیز در این سال ها ، آسیب های اجتماعی افزایش یافتند؛ میزان طلاق ها ، اعتیاد ، ایدز ، ابتلا به بیماری های مهلکی مانند سرطان و ... بالا رفتند.
در عرصه فرهنگ و اخلاق نیز آنچه رخ داد ، وحشتناک تر بود: رئیس جمهور خود را تا رتبه اول اخلاق شکنی ها بالا برد تا جایی که حتی اعتراض صریح ،علنی و آشکار رهبری را برانگیخت. قانون شکنی ، به عنوان یک ناهنجاری فرهنگی ، به یک پدیده عمومی تبدیل شد. یک پلیس راهنمایی و رانندگی تعریف می کرد که وقتی از یک راننده پرسیده که چرا از چراغ قرمز عبور کرده؟ پاسخ شنیده که وقتی رئیس جمهور همه قوانین را زیر پا می گذارد، چرا من برای این که زودتر نرسم، از یک چراغ قرمز ناقابل عبور نکنم؟!
در این سال ها بسیاری از هنرمندان خانه نشین شدند،فیلم های بسیاری به محاق توقیف رفتند،اوضاع نشر دچار بی سابقه ترین نابسامانی ها شد ، قبح عمل زشت "دروغ" ریخته شد ، برچسب زدن و تهمت زدن به افراد ، به امری عادی بدل گشت و در یک کلام ، فرهنگ ایران ، بمباران شد.
این آسیب ها ، حتی از خسارت های وارده بر کشور در جنگ 8 ساله نیز بیشتر است چه آن که کشور در زمان جنگ ،گذشته از خسارت های انسانی - که این مورد جبران پذیر و قابل قیاس نیست - دچار آسیب های فیزیکی می شد و دوام و قوام اجتماعی و فرهنگی و سیاسی دچار خدشه نبود ولی در 8 سال اخیر ، همه حوزه ها آسیب دیدند.
کسی که رئیس جمهور بعدی ایران می شود ، باید بداند که کشور را در وضعیتی مشابه بعد از جنگ و حتی بدتر از آن تحویل می گیرد. اگر این فرد هاشمی باشد ، او رئیس جمهوری خواهد بود که بعد از دو جنگ هشت ساله ، کشور را تحویل گرفته است تا بسازد!