Quantcast
Channel: 19دی آنلاین
Viewing all articles
Browse latest Browse all 65938

حق غنی سازی ایران را بپذیرید و تحریم‌ها را لغو کنید

$
0
0
م
گروه 1+5، با صرف نظر از درخواست اوليه ممنوعيت همه فعاليت‌هاي غني‌سازي، اين مسئله را مشخص کرده است که چه سطوحي از مواد شکافت‌پذير با کاربردهاي صلح‌آميز مجاز طبق پيمان منع اشاعه هسته‌اي سازگاري دارد. هرچه سطح غني‌سازي بالاتر باشد، زمان لازم براي حصول نتايج نظامي عملي کوتاه‌تر است. منطق حکم مي‌کند که غني‌سازي 5 درصد، بالاترين حد عملياتي باشد و آن هم فقط در صورتي که همه مواد شکافت‌پذيري که فراتر از ميزان توافق شده توليد مي‌شود، در خارج از ايران تحت حفاظت قرار گيرد.
هنری کیسینجر وزیر خارجه اسبق آمریکا و یکی از متنفذترین چهره‌های سیاست خارجی این کشور که همیشه دیدگاه‌هایی تندروانه درباره ایران داشته، برای نخستین بار در مقاله‌ای خواستار پذیرش غنی‌سازی 5 درصد در ایران و و همچنین حرکت تدریجی به سوی لغو تحریم‌ها شده است.متن کامل مقاله کیسینجر که روز یکشنبه 28 آبان 1391 (18 نوامبر 2012) در روزنامه واشینگتن‌پست منتشر و توسط پایگاه مطالعاتی ایران هسته ای ترجمه شده، به شرح زير است:

در پي يک مبارزه انتخاباتي طاقت‌فرسا براي انتخاب مجدد، اکنون فوري‌ترين تصميم پيش روي رئيس جمهور (آمريکا) اين است که چگونه ايران را از دنبال کردن يک برنامه هسته‌اي نظامي باز دارد. رؤساي هر دو حزب از ديرباز اعلام کرده‌اند در حصول اين هدف «هيچ گزينه‌اي از روي ميز کنار گذاشته نمي‌شود». نامزدها در سومين مناظره رياست جمهوري در اين خصوص توافق داشتند که اين موضوع به منافع ملي آمريکا مربوط مي‌شود، گرچه توصيف متفاوتي از هدف مورد نظرشان داشتند.

هدف اعلام شده اوباما بازداشتن ايران از دستيابي به «سلاح هسته‌اي» يا رسيدن به «توانايي غيرقابل برگشت» بود و هدف اعلام شده ميت رامني جلوگيري از دستيابي ايران به «قابليت هسته‌اي» بود. در حالي که ايران به توسعه ظرفيت غني‌سازي و انتقال آن عمليات به زير زمين ادامه مي‌دهد، بنيامين نتانياهو نخست وزير اسرائيل بهار را به عنوان ضرب‌الاجلي براي اقدام متقابل اعلام کرده است. در اين محيط نگران‌کننده، چه معنايي عملياتي بايد به اهداف اعلام شده آمريکا داده شود؟ آمريکا و ايران ظاهرا از طريق فرستاده‌هاي رسمي يا غيررسمي در حال انجام مذاکرات دو جانبه‌اند- که يک تغيير موضع نسبت به رويه قبلي گفتگوهاي چندجانبه است.

مذاکرات بر سر برنامه هسته‌اي ايران، سابقه دلگرم کننده‌اي ندارد. براي بيش از يک دهه، ايران درگير مذاکره بوده است، اول با سه کشور اروپايي (فرانسه، آلمان و انگليس) و سپس با گروه 1+5 (اعضاي شوراي امنيت به علاوه آلمان). اين کشور به طور متناوب انعطاف‌پذيري‌ها و سازش ناپذيري‌هايي داشته است و در عين حال به توسعه، مخفي‌سازي و پراکنده کردن تاسيسات هسته‌اي خود ادامه داده است. اگر هيچ محدوديتي در مورد اين روند اعمال نشود، پيشرفت تکنولوژيکي ايران رويدادها را تحت‌الشعاع قرار خواهد داد. اما در چه مرحله‌اي و به چه نحو بايد ايران از برخورداري از توانايي هسته‌اي نظامي محروم شود؟ اين مسئله محور بحث‌ها پيرامون «خطوط قرمز» را تشکيل مي‌دهد.

سه مرحله در تکامل توانايي هسته‌اي نظامي وجود دارد که عبارتند از: سامانه پرتاب، ظرفيت غني‌سازي اورانيوم و توليد کلاهک‌هاي هسته‌اي. ايران حداقل از سال 2006، در حال تقويت سامانه‌هاي موشکي‌اش به لحاظ برد و تعداد بوده است. ظرفيت غني‌سازي آن -که مدت‌ها به طور کامل به آژانس بين‌المللي انرژي اتمي گزارش داده نشده بود- به هزاران سانتريفيوژ (دستگاه‌هايي که اورانیوم را تا سطح قابل کاربرد در ساخت بمب، غني‌سازي مي کنند) توسعه يافته است. اين سطح فراتر از هر گونه تعريف معقول از کاربردهاي صلح‌آميز مجاز طبق پيمان منع اشاعه هسته‌اي است. نقطه اوج اجتناب‌ناپذير آن توليد يک سلاح هسته‌اي است. ممنوعيت توليد يک سلاح هسته‌اي ايراني و تعيين آن به عنوان خط (قرمز) - آنگونه که برخي استدلال مي‌کنند- عملي نخواهد بود. به محض آنکه مواد شکاف‌پذير به مقدار لازم توليد شود، ساخت و تجهيز يک کلاهک فرآيندي نسبتا کوتاه و به لحاظ تکنولوژيکي ساده است و شناسايي به موقع آن تقريبا به طور قطع غيرممکن خواهد بود.

اگر چنين خط قرمز غيرموثري نتيجه يک دهه ديپلماسي اعضاي دائم شوراي امنيت باشد، نتيجه آن اشاعه (برنامه) هسته‌اي نظامي اساسا غيرقابل کنترل در سراسر منطقه‌اي خواهد بود که دستخوش انقلاب و خصومت‌هاي خونين فرقه‌اي است. ايران به موجب آن در موقعيت کره شمالي قرار خواهد گرفت، با يک برنامه هسته‌اي نظامي که در آستانه عملياتي شدن است. هر کشوري که يک گزينه هسته‌اي داشته باشد، براي به حداقل رساندن زمان دستيابي به توانايي هسته‌اي نظامي تمام‌عيارش رقابت خواهد کرد. در ضمن، کشورهايي که در تيررس ارتش ايران قرار دارند اما فاقد گزينه هسته‌اي‌اند، به سوي تغيير جهت صف‌بندي سياسي‌شان در قبال ايران سوق داده مي‌شوند. گرايش‌هاي اصلاح‌طلبانه در بهار عربي -که قبلا تحت فشار شديد قرار دارد- به موجب اين فرايند سرکوب خواهد شد. پنداره رئيس جمهور (آمريکا) از پيشرفت به سمت کاهش جهاني تسليحات هسته‌اي ضربه‌اي احتمالا مرگبار متحمل خواهد شد.

برخي چنين استدلال کرده‌اند که حتي در بدترين سناريو، يک ايران هسته‌اي قابل بازدارندگي است. اما در اين استدلال واقعيات بسيار پرهزينه، پيچيده و تنش‌زاي بازدارندگي عصر جنگ سرد، گرايش ويرانگرانه حکومت مذهبي ايران و تقريبا اين قطعيت که در صورت هسته‌اي شدن ايران چند قدرت منطقه‌اي ديگر نيز هسته‌اي خواهند شد، ناديده گرفته مي‌شود.

به محض آنکه توازن‌هاي هسته‌اي قرار باشد در شرايطي شکل گيرد که تنش‌ها ديگر-مانند عصر جنگ سرد- صرفا دو جانبه نباشد و در کشورهاي هنوز در حال توسعه که فناوري‌شان در پيشگيري از حوادث رشد نيافته است،‌ احتمال نوعي تبادل هسته‌‌اي به شدت افزايش مي‌يابد. به همين علت آمريکا بر اعمال محدوديت‌هايي در مورد غني‌سازي (اورانيوم) - يعني، محدود کردن دستيابي به عناصر مقدماتي يک سلاح- در ايران اصرار داشته است.

گروه 1+5، با صرف نظر از درخواست اوليه ممنوعيت همه فعاليت‌هاي غني‌سازي، اين مسئله را مشخص کرده است که چه سطوحي از مواد شکافت‌پذير با کاربردهاي صلح‌آميز مجاز طبق پيمان منع اشاعه هسته‌اي سازگاري دارد. هرچه سطح غني‌سازي بالاتر باشد، زمان لازم براي حصول نتايج نظامي عملي کوتاه‌تر است. منطق حکم مي‌کند که غني‌سازي 5 درصد، بالاترين حد عملياتي باشد و آن هم فقط در صورتي که همه مواد شکافت‌پذيري که فراتر از ميزان توافق شده توليد مي‌شود، در خارج از ايران تحت حفاظت قرار گيرد.

فرصت موجود براي دستيابي به يک نتيجه ديپلمات مستقيما با همان نسبتي رو به کاهش است که ظرفيت غني‌سازي اورانيوم در ايران توسعه مي‌يابد و امکان دستيابي به قابليت هسته‌اي نظامي نزديک‌تر مي‌شود. بنابراين فرايند ديپلماتيک بايد به نقطه تصميم‌گيري رسانده شود. گروه 1+5 يا آمريکا به طور يکجانبه بايد برنامه‌اي دقيق جهت محدود کردن غني‌سازي در ايران با محدوديت‌هاي زماني خاص ارائه دهند. اين متضمن خط قرمزي که به کشوري مجوز جنگ بدهد، نيست. اما ديدگاه‌هاي دوستان به خوبي مد نظر قرار مي‌گيرد و تصميم نهايي در خصوص صلح يا جنگ بايد همچنان در دست رئيس جمهور باشد. چرا بايد با کشوري با چنين خصومت و طفره‌جويي آشکار مذاکره کرد؟ دقيقا به اين علت که وضع موجود بسيار نگران‌کننده است. ديپلماسي ممکن است به يک نتيجه توافق‌شده قابل قبول برسد يا شکست آن مردم آمريکا و جهان را آماده خواهد کرد. اين امر علل يک بحران رو به تشديد، تا سطح فشار نظامي، يا بناچار رضايت دادن نهايي به برنامه هسته‌اي ايران را روشن خواهد کرد. هر نتيجه‌اي اين تمايل را مي‌طلبد که با توجه به پيامدهاي نهايي‌اش مد نظر قرار گيرد. ما تاب تحمل يک فاجعه راهبردي ديگر را نداريم.

تا جايي که ايران تمايل نشان مي‌دهد به عنوان يک دولت ملي، به جاي يک آرمان مذهبي انقلابي، عمل کند و ساز وکارهاي عملي راستي‌آزمايي را مي‌پذيرد، بايد دغدغه‌هاي امنيتي ايران را جدي گرفت، از جمله کاهش تدريجي تحريم‌ها همزمان با اعمال محدوديت‌هاي شديد در مورد غني‌سازي.

اما در اين مسئله فوريت لازم است. بايد به تهران فهمانده شود که گزينه ديگر به جاي توافق صرفا يک دور ديگر مذاکره نيست و اينکه استفاده از مذاکره براي وقت‌کشي پيامدهاي خطيري خواهد داشت.

هنوز ممکن است با يک ديپلماسي خلاق، همراه با يک راهبرد مشخص، بتوان از بروز يک بحران جلوگيري کرد، مشروط بر آنکه آمريکا نقشي تعيين‌کننده در تعيين نتايج قابل قبول ايفا کند.

Viewing all articles
Browse latest Browse all 65938

Trending Articles