محمد مهاجری در خبرآنلاین نوشت:
چند ماهی است که آقای احمدی نژاد از لزوم افزایش اختیارات دم می زند.به عبارت دیگر در 7سال گذشته، هم اختیارات کافی بود و هم کسی بدنبال محدود کردن قدرت رئیس دولت نبود و گرنه دلیلی نداشت که ایشان 6-7سال سکوت کند.
در چند ماه اخیر چه اتفاقی افتاده که آقای احمدی نژاد را دچار تصور کاهش قدرت کرده است؟ چه چیزی پیش آمده که برای گریز از آن به تفسیرهای من درآوردی از قانون اساسی روی آورده؟ چه شده که رئیس جمهور خود را مکلف به درگیری با قوه مقننه و قوه قضاییه می بیند؟ و دولت با چه رخدادی روبرو شده که یک مثلا حقوقدان در نشسی که رئیس جمهور هم در آن سخنرانی کرده گفته است پلیس و دادستانی هم باید در اختیار رئیس دولت باشد؟!
جواب این پرسشها ساده تر از آن است که برای یافتنش نیاز به تامل چندانی باشد. آقای احمدی نژاد، انتظارات جامعه را در کسوت رئیس جمهور برآورده نکرده است. عدالت اجتماعی که او چندسال است شعارش را می دهد با گرانی های زنجیره ای ماههای اخیر ، بر باد رفته است.
حتی دوستان آقای احمدی نژاد و کسانی که برای رای آوردن او، سرمایه های خردشان را هزینه کرده بودند، از او روی برگردانده اند. حتی برخی از وزرا با دیدگاههای او درگیرند و بنا به مصالح عمومی جامعه و به درستی لب به سخن نمی گشایند( سال آینده در همین روزها حتما حرفهای شنیدنی وزیران دولت دهم منتشر خواهد شد). آقای احمدی نژاد با همه تلاشهایش که برخی از آنها درخور نحسین است نتوانسته آنگونه که گمان می کرده به موفقیت دست یابد.
او مثل همه ما یک آدم معمولی است. وقتی ناکام می شود فرافکنی می کند و تقصیرها را به گردن این و آن می اندازد. بنا براین طبیعی است که از کم بودن اختیارات دم بزند و کاسه کوزه ها را سر دیگران بشکند.
باید به او حق داد که چنین کند. نباید حق داد؟