«وضعيت حقوق بشر در ايران!»عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم محمد كاظم انبارلويي است كه در ان ميخوانيد؛ احمد شهيد گزارشگر ويژه حقوق بشر سازمان ملل چندي پيش گزارش جديد خود را به كميته سوم مجمع عمومي سازمان ملل ارائه كرد.
منابع او در اين گزارش در درجه اول منافقين وضد انقلاب هستند و البته او براي تنظيم گزارش خود از سياهنماييهاي منافقين جديد هم بهره گرفته است. احمد شهيد فقط در حد يك گزارشگر باقيمانده است. گزارش اوما به ازاي خارجي و مصداق بيروني ندارد و يا بهتر بگوييم ارزش يك گزارش تحقيقي و حقيقتيابي را ندارد.
ايران پاسخ مستدل و مستندي به گزارش احمد شهيد داد وكاستيهاو نقايص و تحريفات آنرا به او ياد آور شد. اما او حاضر نشد پاسخ ايران را در گزارش خود منعكس نمايد. او هيچگاه به ايران نيامده وگزارش از راه دور او بيترديد ارزش نقد و رد ندارد. چرا كه بخشي از گزارش او در ارتباط با اعتراض به احكام دادگاهها در خصوص حكم اعدام براي قاچاقچيان مواد مخدر و احكام مربوط به محاربه و ... و دفاع از همجنس بازان و به قول خودش دگرباشان جنسي است.
رصد او در مورد نقض حقوق بشر بهطوري دقيق است كه حتي دو بازيكني كه در زمين فوتبال حساب كار از دستشان خارج شد و در ميان هزاران تماشاچي برخي نقاط بدن يكديگر را كه نبايد لمس ميكردند، اما كردند و سپس از چند بازي محروم شدند، احمد شهيد محروميت آنها را بهعنوان نقض حقوق بشر در ايران ثبت كرده است. واقعا بايد اين دقت نظر را به او تبريك گفت!
بخشي از گزارش او سياهپردازي در مورد زندانهاي ايران است. نظير همين سياهپردازي در اقوال برخي زندانيان كه آزادانه امروز، هم در داخل زندان و هم در ايام مرخصي بيرون از زندان مطرح ميگردد، ديده ميشود. نظير نامههاي تاج زاده به همسرش فخري و بالعكس نامههاي فخري به همسرش تاج زاده ونيز نامههاي سرگشاده برخي كه حاوي چند تُن فحاشي به نواميس انقلاب است و نميخواهم با نام آوردن آنها خاطر ملت ايران را بيازارم.
بنده اصلا دفاعي هم نميخواهم از وضعيت حقوق بشر و بويژه آنچه در زندانها ميگذرد بكنم اما ميخواهم به احمد شهيد بگويم شما كه در رصد كردن نقض حقوق بشر فقط به گزارشگري- آنهم از راه دور- مبادرت ميورزيد يادداشت خانم فائزه هاشمي را كه به قول خودش زنداني سياسي است از بند زنان زندان اوين بخوانيد و در گزارش بعدي خود به مجمع عمومي سازمان ملل حتما از آن استفاده كنيد.
خانم فائزه هاشمي در اين يادداشت از روحيه خوب خود در زندان سخن گفته است و بهعنوان يك گزارشگر صادق به تشريح فضاي زندان( آنهم از نوع سياسي) خود پرداخته است.
بخشهايي از مكتوب فائزه هاشمي در تشريح فضاي زندان را از سايت كلمه در زير ميخوانيد:
"اينجا آزادي حاكم است : كارهايي كه بيرون از زندان در شرايط فعلي تقريبا شدني نيست در اينجا جزء امور معمولي و عادي است. برگزاري جلسات درباره موضوعات روز ودر حيطههاي متفاوت، جلسات براي برنامهريزي آينده، برگزاري جلسات براي اداره بند، دادن بيانيههاي اعتراضي، حركتهاي اعتراضي و جمعي، سرودخواني و شعار براي بيان اعتراض.
اينجا دموكراسي حاكم است: تصميمها در اينجا جمعي است، هركسي يك راي دارد، همه بهطور مساوي و باانگيزههاي قوي در تصميمگيريها مشاركت ميكنند و هركسي آزادانه نظر خود را بيان ميكند.
اينجا دانشگاه است: دانشگاهي كه در هيچ زمان و مكاني در بيرون از زندان شكل نميگيرد. چيزهايي ميبيني و ميشنوي و ياد ميگيري كه در هيچ كلاس و جمع و جلسه وهمايشي قابل مشاهده و لمس و درك نيست. تجاربي مياندوزي كه مشابه آن را در صحبتهاي زندانيهاي آزاد شده و يا در كتابهاي تاريخ وخاطرات ديگران نميبيني و در ذره ذره وجودت جاي نميگيرد.
اينجا محل خودسازي است: از بوق سحر تا پاسي از شب چنان زمانت پر است كه براي بسياري از كارها وقت كم ميآوري. كتابخوانيهاي فردي و گروهي، كلاسهاي آموزش زبان، ترجمه، نويسندگي، سرودن شعر و شعر خواني، كلاسهاي فرهنگي و ورزشي، كارهاي دستي كه هر كدام يادآور شرايط سخت زندان است و پر ازخاطرههاي زيبا، همه از هم ميآموزند، هركس دانستههايش را نثار ديگران ميكند، اينجا احساس پوچي و بيهودگي رخت برميبندد.
اينجا مدرسه عشق است: دوستيهاي عميق اينجا شكل ميگيرد، حس مشاركت وكمك به ديگران ، ايثار و فداكاري ، همدردي و همكاري ،مهرباني و عطوفت و ...
تا زماني كه به زندان نيامدي نگران هستي كه به كجا ميروي؟ آيا عمرت تلف خواهد شد و ممكن است رعايت چيزهايي را بكني تا پايت به زندان باز نشود. ولي وقتي آمدي و عليرغم بودن در قفس اين همه تاثير گرفتي نه تنها رنج زندان را به راحتي تحمل ميكني بلكه بعد از آزادي مصممتر ومحكمتر به راهت ادامه خواهي داد. چرا كه زندان ديگر ترسي ندارد و حتي گاهي براي تجديد خاطرات و ديدن ياران روزهاي سخت دلتنگ هستي."
فائزه به شش ماه زندان محكوم شده ، اكنون دو ماه از محكوميتش ميگذرد. ميگويد؛ زندان مدرسه عشق است، دانشگاه است ، آزادي حاكم است، ترسي ندارد و ...
با اين شهادت صادقانه پس تكليف گزارش احمد شهيد از زندانها به روايت تاجزادهها و ... در مورد آزار و شكنجه چه ميشود؟
فائزه حتي تصريح ميكند؛" تا وقتي به زندان نيامدي نگران هستي به كجا ميروي، ولي وقتي آمدي ... مصممتر ومحكمتر راهت را ادامه خواهي داد، چرا كه زندان ديگر ترس ندارد."
بايد به مسئولين قضائي و مديران زندان تبريك گفت. چرا كه در چند ستاره بودن هتلهايي كه به اسم زندان براي برخي درست كردهاند، موضوع " تأديب" را از فلسفه وجودي زندان پاك كردهاند. اين ممكن است براي مجرمان در اين دنيا يك موهبت باشد اما براي آخرت آنها با اوصافي كه قرآن از جهنم ودركات آن براي جهانيان ميفرمايد يك خسران باشد.
شايد مسئولين حقوقي و قضائي كشور از ترس لاتبازيهاي سازمانهاي حقوق بشري ترجيح دادهاند مجازات مجرمين را به سراي باقي واگذار كنند و در اين دنيا زندان را بهعنوان يك هتل يا آرمانشهر براي زندانيان باقي بگذارند.
آنها اگر واقعا چنين اعتقادي دارند بايد به فكر نقض حقوق بشر در ايران باشند چون كساني كه در زندان هستند هر كدام به جرم نقض حقوق شهروند يا شهرونداني در زندان هستند، بويژه زندانيان سياسي كه جرم اصلي آنها نقض حقوق 75 ميليون ايراني است.