امیر محبیان تحلیل گر سیاسی اصولگرا در گفتگو با روزنامه بهار به بیان دیدگاه خود درباره انتقادات از عسگراولادی پرداخت که در ادامه می آید:
عسگراولادی اخیرا اظهارات متعددی را درباره میرحسین موسوی و مهدی کروبی مطرح کرده است، آیا این اظهارات نشاندهنده یک تغییر جدی در اصولگراها است؟
تغییری در موضع اصولگرایان پیرامون این موضوع پدید نیامده است. هنوز اصولگرایان معتقدند که نتایج منفی پدید آمده پس از انتخابات 88 ناشی از خروج گردانندگان و سران آن جریان از مرزهای قانونی و عدم تمکین از حکم قانون و نهادهای قانونی بود. نوعی از قانونگریزی که تبعات سختی هم برای آنان داشت و هم برای مردمسالاری دینی. اما نگاه جناب عسگراولادی همانگونه که بارها تاکید کردهاند برداشتی شخصی و متاثر از اجتهاد سیاسی ایشان است و حاکی از تغییر رویکرد اصولگرایان نیست زیرا اساسا موضع اصولگرایان برآمده از دیدگاه مبتنی بر اصالت قانون است که اصولگرا و اصلاحطلب نمیشناسد و این منطق تغییری نیافته که استراتژی تغییر یابد.
به عنوان یک اصولگرا چهقدر باید این اظهارات را جدی گرفت و آیا باب گفتوگو با اصلاحطلبان را باز میکند؟
شخصیت آقای عسگراولادی شخصیتی جدی و محترم نزد اصولگرایان است ولی دیدگاه ایشان در موضوع مورد بحث، حاصل جمعبندی تشکیلاتی یا جناحی اصولگرایان نیست و ناشی از تشخیص شخصی است که در مورد رویکرد یا زمانبندی طرح آن پرسشها و انتقاداتی وجود دارد. ضمن اینکه باب گفتوگو با اصلاحطلبان هیچگاه از سوی اصولگرایان بسته نشده است. همانگونه که در نامه اخیر جناب عسگراولادی به جمعی از اصلاحطلبان آمده است، در گفتوگوها و نامهنگاریها با بعضی تشکلهای اصلاحطلب این باب از سوی آنان بسته شد. ولی همیشه از منظر اصولگرایان باب گفتوگو میان نه فقط فرزندان انقلاب بلکه با همه گروهها در چارچوب قانون، عقل و منطق براساس امر به معروف باز است.
چرا عسگراولادی بین ماندن در حزب موتلفه و بیان این اظهارات رفتن از حزبی که تمام عمر عضو آن بوده را ترجیح داده است؟
برای یک اصولگرا مهم زیستن بر پایه اصول اعتقادی و باورهایی است که مبتنی بر مقدمات درست به آن رسیده است. برای یک اصولگرا حزب ارزشمند است ولی پاسخگویی در محضر الهی مهمتر از هر چیزی حتی افکار عمومی است چه رسد به حزب سیاسی. آقای عسگراولادی به باوری رسیده است که ولو به آن انتقاد داشته باشیم این حق ایشان را در زیست برسر باور را برای ایشان باید محترمشناسیم. سخن ایشان در مورد ماندن یا رفتن از موتلفه حاکی از آن است که وی بنابر تشخیص خود بر باورش ایستادگی میکند و نتیجه اجتهاد سیاسی خویش را اعتقادی میداند. البته موضع موتلفه و حقشناسی در برابر پیر خویش امتحانی بزرگ برای آنان است. به گمانم موتلفه هم باید موضع انتقادی خود را حفظ کند و هم حق استقلال رای ایشان را به رسمیت بشناسد. و البته مردانه از حرمت و نه لزوما از موضع پیر خویش دفاع کند. زیرا عدالت و اخلاق از اصول خدشهناپذیر اصولگرایی است.
واکنشها نسبت به این موضعگیریها نشاندهنده این است که بخش رادیکال اصولگرایان به بخش عقلگرای آن غلبه پیدا کرده و به سمت حذف میرود یا خیر؟
بحث در مورد موضع شخصی جناب عسگراولادی محور شناخت تندرو از کندرو نیست. افکار عمومی اصولگرایان نسبت به موضع ایشان ضمن احترام برای شخصیت ایشان انتقاد دارد. این طبیعی است. البته بعضیها به اصل و ماهیت موضع و گروهی به زمان یا اولویت طرح بحث. ولی هیچکس عقلا و شرعا حق بیحرمتی در حوزه روابط اجتماعی و انسانی خاصه برای شخصیتهای محترم و زحمتکشیدگان برای ارتقای سطح زندگی و فکری جامعه ندارد. طبعا هرکس که بر بزرگان بتازد تا او را بزرگ شناسند، او را کوچک خواهند شناخت.