Quantcast
Channel: 19دی آنلاین
Viewing all articles
Browse latest Browse all 65938

امام با نگارش تحریرالوسیله بندها را گشود و فقه را آزاد کرد

$
0
0
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران ، آیت الله العظمی جوادی آملی با خیر مقدم به حضار حاضر در این همایش سخنان خود را آغاز نمودند که متن کامل سخنان ایراد شده از سوی ایشان بدین شرح است:


اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم، الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی جمیع الأنبیاء و المرسلین، سیّما خاتمهم و افضلهم محمد(ص)


مقدم شما علمای بزرگوار، آیات، حجج، اساتید، مدرسان، محققان، همچنین بیت مکرّم امام راحل را گرامی میداریم. از ذات اقدس اله مسئلت میکنیم همه شما را در سایه نظام الهی مشمول عنایت قرار دهد.
در آستانه ایام پربرکتی هستیم که همه اینها ضامن سعادت دنیا و آخرت ماست، در روزهای آغازین امامت خاتم اوصیاء هستیم که حضرت(عج) در این روزها به کرسی ولایت و خلافت ظاهر تکیه کردند و همچنین در آستانه میلاد با برکت رسول گرامی اسلامی(ص) و امام صادق(ع) هستیم و همچنین سالگرد انقلاب اسلامی که آن هم از ثمرات شجره طیبه امامت امام راحل است، قرار داریم؛ که آن را هم ارج مینهیم. انشاءالله روح بنیانگذار این نظام را همراه با شهدای انقلاب و جنگ، با اولیای الهی محشور خواهیم دید.
محور این همایش وزین، تحریر الوسیله، شروح و تعلیقات و حواشی این کتاب قیّم است. این کتاب میوهی شجرهی طوبای حوزه علمیه قم است که این درخت طراوت را آیت الله العظمی حائری بنا نهاد و آیت الله العظمی بروجردی آن را کاملاً آبیاری کرد و آیات و مراجع بزرگوار دیگری در حفظ و حراست او کوشیدند، میوه این مجموعه شد، امام راحل و شجرهی طیبهای که ایشان آن را برپا داشتند، که برکات فراوانی داشت که یکی از آنها تحریر الوسیله است.
همانطوری که در بخشی از این گفتههای قبل از سخنرانی به عرضتان رسید، تحریرالوسیله امام دو عنصر محوری دارد، نه وسیلهای که امام او را تحریر کرد وسیله النجاه سید ابوالحسن اصفهانی(رض) است، نه تحریری که ایشان داشت نظیر تحریر اقلیدس یا تحریر علامه است. وسیله النجاه مرحوم آیت الله العظمی اصفهانی وسیلهی نجات از عذاب آخرت بود، معمولاً صراط نجات، وسیله النجات، آنچه را که فقهای پیشین مینوشتند نجات از عذاب قیامت بود ولی این وسیله نجات از سلطه در دنیا و عذاب در آخرت است، این کجا و آن کجا؟ نجات از چه؟ نجات از بردگی و بندگی درون و بیرون از یک سو، نگاه از خضوع، از سوی دیگر؛ آن تک بعدی و وسیله نجات در آخرت بود، این جامع الاطراف است و وسیله نجات دنیا و آخرت است؛ این کجا و آن کجا؟ شما تحریر اقلیدس را شنیدهاید، متن آن بسیار پیچیده است، تحریر خواجه(رض) گرچه از غموض آن مطلب کم کرد ولی به تحقیق سیدنا الاستاد علامه طباطبائی که می­فرمود اگر کسی مقاله 10 این تحریر را ببیند با همان لهجه آذری میفرماید انسان با عزرائیل روبروست، انسان یک وقتی با لغت بلای عرف و بلای عقلا عرف درست میکند، یک وقت با هندسه فضایی سه بعدی که استاد فقط دو بعدش را در سطر کتاب میتواند نشان بدهد، عنصر سوم را خود گوینده باید ضبط کند روبروست، شما بسیار از طلبههای باهوش را بیاورید که چند صفحه تحریر اقلیدس را درس بگوئید روز چهارم تعطیل میشود، مگر کسی تحریر میفهمد.
تحریر اقلیدس یک ریاضی و هندسه فضایی غنی و قوی است، مرحوم خواجه آن را تحریر کرد، اما معنای تحریر اقلیدس به شرح برمی­گردد نه تحریر، یعنی آنجا که احتیاج به توضیح داشت، توضیح داد، آنجا که دلیل میخواست برهان اقامه کرد، آنجا که نقدی داشت برطرف کرد، آنجا که شبههای داشت زدود، اینها کارهای شرح است نه تحریر! شما اول و آخر، آخر و اول تحریر علامه را نگاه کنید، ببینید او چطور تحریر کرد؟ او زوایا را حذف کرد، حواشی را حذف کرد، اقوال شاذ و نادر را حذف کرد، یحتملات را حذف کرد، فروعی که غیر مبتلا به عملی مردم بود را حذف کرد، فرعی که محل ابتلای عملی است، عملی یعنی عملی! عملی جامعه است را همان فرع به عینه محل ابتلای عملی علمی فقیه است. آنچه محل ابتلای مردم است عملاً محل ابتلای علمی فقیه است فقهاً، مرحوم علامه(رض) در تحریر آمده این کار را کرده، اما «امام و ما ادراک ما الامام»، او هم وسیله را گفت وسیلهی نجات از سلطهی بیگانه در دنیا و وسیله نجات از خضوع در آخرت است.
اما تحریر غیر از شرح است؛ شما تحریر رقبه را که شنیده اید، یعنی آزادسازی فقه، آن قسمتی که از او گرفتند ایشان استرداد کرد، آن مقداری که در فقه بود دهان بسته بود، این دهانش را گشود، آن مقداری که در فقه بود دست و بالش بسته بود، این بندها را گشود فقه را آزاد کرد نه اینکه فقه را شرح کرد! چرا حالا امام دست به چنین کاری کرد که فقه را آزاد کند، مکتب را آزاد کند؟ شما میبینید تندتر از او، قویتر از او مرحوم صاحب جواهر هست، اما نشد که بالأخره یک نظام سلطه را زیر رو کند. وقتی انقلاب پیروز شد، مسئله ولایت فقیه برای خیلیها تازه بود، اولین بار در مجمع یک چنین عالمانی این جلد 21 جواهر را برای آنها بردیم و عین عبارت را خواندیم و گفتیم صاحب جواهر میگوید اگر کسی قائل به ولایت فقیه نباشد کأنه ما زاد طعم فقه شیئا، این کار در قدرت علمی صاحب جواهر حرفی نیست، استاد مرحوم حاج شیخ محمد تقی آملی که هم مرحوم آقاضیاء در اجازه ایشان نوشتند کهف المجتهدین العظام، هم استاد دیگرشان مرحوم آقای نائینی در تقریرشان نوشتند صفوه المجتهدین العظام، این شرح عروهاش که مشهود شماست. ایشان میفرمود استاد من مرحوم حاج شیخ عبدالعلی به من گفته است که من از شیخ نقل میکنم (یعنی شیخ انصاری) که من هیچ مطلبی را به آن نرسیدم الا اشار إلیه صاحب الجواهر إلیه بنفیٍ أو اثبات، فرمود من نوآوری ندارم، هر چه من به او رسیدم قبل از من صاحب جواهر این را گفته، حالا یا قبول کرده یا رد، ولی بالأخره گفته این صاحب جواهری که اقدم است، اعلم است از یک سو، در مسئله ولایت فقیه از امام پررنگتر، تندتر، پیشگامتر است از سوی دیگر، چون او قائل به جهاد ابتدایی در ولایت فقیه است، شما مستحضرید در تحریر امام جهاد ابتدایی را اجازه نمیدهند، شنیدند و برگشتند! فرمودند همه مناصبی که برای امام مسلمین هست برای فقیه هست نه در جهاد ابتدایی، ولی در جهاد جواهر سخن از جهاد ابتدایی هست، نه در اعلم بودن و نه در تندتر بودن و نه در پیشگام بودن او فرقی است. اما فرق اساسی امام با دیگر فقها چیست؟
ایشان گفته من به خودستانی نیست، این خودستایی نیست، این با خودستانی همراه است، یعنی خودش را ستاند، خود را از خود گرفت! شده یک فقیه و نه روح الله الموسوی، که خود را ببیند. بعد از خودستانی، خود ستائی رواست، چرا انسان خودش را می­ستاید؟ دینش و فقهش را ستایش میکند، این گفت من جزء علمایی هستم که از رسول خدا(ص) و انبیاء(ع) دیگر ارث بردم، العلماء ورثه الأنبیاء(ع)، باید میراثم را مشخص کنم که به من چه رسیده است؟ دو تا کار جزء میراثهای پر برکت انبیاء(ع) هستند و خاتم(ص) آنها خصوصاً است، یکی بیدار کردن مردم، تبدیل جامعه مرده به زنده، تبدیل جامعه ایستا به پویا، تبدیل جامعه جاهل به عارف که فرمود لیسیروا لهم دفائن العقول، این جمع است، در اولین خطبه نهج البلاغه است، وجود مبارک حضرت امیر(ع) فرمود انبیاء آمدند تا عقلانیّت را به مردم بدهند، نه از جهل مردم سوء استفاده کنند! و برای اینکه جامع را عقلانی کنند هم بغل لازم است و هم ثور لازم است، هم شکافتن لازم است و هم شیار کردن لازم است، اگر شکافته بشود و شیار نشود، ثوره نخواهد بود، انقلاب نخواهد شد! فرمود لیسیروا لها دفائن العقول، آنچه ذات اقدس اله در درون این مردم نهادینه کرده است، انبیاء کشاورزان ماهری هستند که آن دفینه عقول را اثاره میکنند، امام فرمود من باید مردم و جامعه را و عقلانیت را بدهم...، جامعه با چه وضعی عاقل خواهد شد؟
شما این چهار مطلب را کامل نگاه کنید، ببینید وضع ما قبلاً چه بود و الآن چیست و باید چطور باشیم؟ ما یک تعلیم داریم، یک تعلیل داریم، یک تبلیغ و یک تکرار تبلیغ. تبلیغ و تکرار دو عنصر منفی هستند، تعلیم و تعلیل دو عنصر مثبت هستند، اگر کسی معمار، مهندسی، صاحب نظری بخواهد یک چنین بنای مستحکمی که از یادگارهای آیت الله العظمی فاضل لنکرانی(رض) مع الائمه(ع) است بسازد اول به کارگرانش تعلیم میدهد که شما این مقدار مصالح را به کار ببرید، این بنا محکم شود، اما وقتی اینها دوره مهندسی دیدند، استاد هندسه اینها را تعلیم میدهد، آنچه را که اینها یاد گرفتند معلّل میکند، میگوید میدانید چرا گفتیم چنین طاقی بزنید؟ برای اینکه قدرت تحملش این است، گفتیم چرا آن قدر میلگرد بگذارید؟ برای اینکه درصد توانش این است، گفتیم چرا این قدر پی بکنید، برای اینکه قدرت زورآزماییاش این است، اول تعلیم است و بعد تعلیم که کار حوزویان و دانشگاهیان و عالمان است، در قبالش دو کار منفی است، آنجا که تعلیم نیست تبلیغ را به جای تعلیم مینشانند و به مردم میگویند، آنجا که جای تعلیل نیست تکرار را به جای آن مینشانند و اگر یک چیزی مکرر شد آن قدر در جامعه سکه قبولی می÷ذیرد که گویا معلل است، اگر شما از مردم سؤال کنید چرا؟ میگوید این همه گفتند، حرف اولش که معلل نبود، تکرار در جامعه غیر عقلانی کار تعلیل را میکند، تبلیغ در جامعه غیر عقلانی کار تعلیم را میکند، انبیاء آمدند برای اینکه جاهلیّت زدودی کنند، خواه جاهلیت کهن و خواه جدید، هم جاهلیت اولی و هم جاهلیت ثانی و ثانیه را، آمدند لیثیروا لهم دفائن العقول، اما با چه راه؟ با راهی که خدای سبحان به اینها آموخته و مکتب به اینها داد، این مکتب سه ضلعی اگر گفتیم سه ضلع است، در حقیقت یک پیام دارد به سه صورت؛ آنکه به ما گفت درس بخوان، گفت طلب العلم فریضه، گفت اطلبوا العلم ولو بالثین، طلب العلم من المهد الی اللحد، اینطور نیست که برو یله و رها بخوان بلکه گفته چه چیز بخوان! شاید صد بار به عرضتان رسید، آن دینی که به ما گفته بخوان، گفته چه چیز بخوان، گفته آیه محکمه بخوان، فریضهی عادله بخوان، سخن قائمه بخوان، برخی گفتهاند آیه محکمه فقه و اصول، فریضه عادله و سنت غائبه فقه و اصول، بعضی حوزهها به این صورت شد که دیدید، ولی امام گفت فریضه عادله فقه و اصول، سنت غائبه اخلاق و حقوق، آیه محکمه امور عقلی، با این عقلیت امام رضوان الله علیه وارد صحنه فقه و حوزه شد که جامعه را عقلانی کند، با کدام مکتب جامعه عقلانی میشود؟ امام فرمود من وارثم، کار من اثاره دفائن عقول است، با چه وسیله؟ اول باید پای بستهی این مکتب را باز کنم، این فقه مدار بسته را باز کنم، همان طوری که خدا فرمود انبیاء عموماً ومبارک حضرت خصوصاً ... من بیایم زنجیر را از گردن فقه بردارم بگویم این فقه سیاسی که از ارکان فقه است چرا این را بستید؟ بگویم ولایت فقیه که از ارکان رسمی این فقه است چرا دست و بالش را بستید؟ چرا اینها را در کتاب خفه کردید؟ و یضعوا عنهم عثرهم و اغلال التی کانت علیهم، اگر موسی کلیم غُل جامعه را از گردن مردم برداشت برای اینکه یک مکتب پویا بود، وگرنه غُلی در گردن مردم نبود، زنجیری در گردن مردم نبود، مردمی که عاقل شوند ... از غل جاهلیت و بربریت نجات پیدا میکنند، این فقه را که یک برده بود تحریر کرد ، گفت فقه حکومت دارد، چیزی که باور کردنی نبود، فقه ولایت فقیه دارد، چیزی که باورکردنی نبود، مبادا کسی بگوید قبل از او نراقی در عوائد نوشت، مراغی هم نوشت، هیچ کدام حرف امام را نزدند، زیرا گفتند ولایت فقیه واجب مشروط است، یعنی اگر حضور حاضر به قیام حجت و وجود ناصر شد ولی فقیه تقدیم او کردن او میتواند! اما امام گفت این واجب مطلق است، مشروط نیست، آن حضور حاضر و قیام حجت و وجود ناصر مقدمه تحصیلی است و نه حصولی، این کار هزینه دارد، زندان و تبعید و اهانت دارد.
روزی میرفتم جزوههارا میبردم محضر استادمان، ما بنایمان نبود یک کتابی بنویسیم که امام ببیند. سطر به سطر، به عرض ایشان میرساندیم و ایشان میدید اگر اختلافی بود حل میکرد، یک شب رفتم جزوه را خدمتشان بدهم، دیدم شبنامه در خانه ایشان است، ایشان فرمودند من اینها را نگاه نمیکنم نمیگویم چه نوشته بود، ولی این هزینه ها را امام تحمل کرد، یک واجب مشروطی را مطرح کردن، مقدمات تحصیلی را حصولی کردن و بالعکس، هزینه شبنامه دارد، تبعید و زندان و اهانت دارد، هم سیاسیّون معاذ الله ایشان را جزء بردگان انگلیس میدانستند و هم قشریون اینها را یونانی میپنداشتند، یکی حربه خارجی به دست، یکی حربه تکفیر به دست، همه این زخمها را تحمل کرد، به قول حکیم فردوسی حشرش با اولیای الهی باشد، اینکه ما از فردوسی به عظمت یاد میکنیم، نه برای رستم و اسفندیار اسـت، هیچ کدام ماندنی و مهم نیست، این میگوید آن روزهایی که بردن نام حضرت امیر(ع) برابر با اعدام بود، درست این سخن را به نظم گفته است پیامبر(ص) فرموده: «که من شهر علمم و علی باب آن است».
این فردوسی گفت بخوردم ز تو هشت تیر خدنگ، نه شصت! مگر ممکن است کسی شصت تیر خدنگ بخورد، ننالیدم از بحر ناموس و ننگ! امام خمینی(س)، هم خدنگهای قشریها را تحمل کرد، هم خدنگهای دولتی را تحمل کرد، هم خدنگهای القا کننده فتنه را تحمل کرد، هم خدنگهای دوستان ناکام و جاهل و هم خدنگهای دشمنان کینه ورز را تحمل کرد تا ثابت کند ولایت فقیه واجب مطلق است نه مشروط! مقدماتش تحصیلی است نه حصولی، بلغ ما بلغ، این کار امام بود.
تحریر کردن از یک انسان آزاد و آزادمنش برمیآید، مگر پیش خودش بنده باشد میتواند عتق رقبه کند، اگر کسی یضع عنهم عزرهم را داشت، میتواند هم از دست و بال جامعه وضع عز و قرب کند، چون جامع الاطراف بود. سهم میراث این بزرگوار این بود که بخشی از اعتیتوا جوامع الکلم را هم ارث برد، گرچه اوج و قلهای مال زوات قدسیهای است که وجود مبارک رسول خدا(ص) و حضرت امیر(ع) فرمودند: اعتیتوا جوامع الکلم و لقد اوتیتی یا علی جوامع الکلم، آن جوامع الکلمی که صد در صد است مال آنهاست، ولی وارث آنها بالأخره این است که آیه محکمه را در علوم عقلی میبرد، فریضه عادله را در فقه میبرد، سنت قائمه را در اخلاق و حقوق میبرد، شاید شما میبینید درست است صاحب جواهر اقدم و اعلم بود، اما خرج تکوین و اعتبار در جواهر کم نیست، در تمام مدتی که شما از نزدیک و دور در خدمت امام بودید، هرگز خمز بین تکوین و اعتبار نمیکرد.
مرحوم صاحب جواهر(رض) در مسئله صوم کفاره، حالا اگر در حادثه رخداد تلخ این تطابق قطع شد، آیا صوم باطل است یا تبدیل می­شود به صوم دیگر بعضی گفتند صوم کفاره بودن او باطل میشود یا اصل صوم! استدلال صاحب جواهر در نقد این است که مگر با رفتن فصل، جنس هم هست؟ خیال کرده که اینها جنس و فصلاند، خیال کرده که این باید و نباید اعتباری هم نظیر جنس و فصل ماهیّت دارد. این با عبادات شده، در بخش معاملات ایشان در بیع میگوید البیع ما هو، برخی نظری دیگر داشتند و ایشان میگویند بیع مقوله فعل است و انتقال مقوله انفعال است و این دو جمع نمیشود! برخی گفتند بیع انتقال است و ایشان فرمود بیع لفظ و ایجاب است و قبول، این کیف است و انفعال است، این مقولات دهگانه با هم متباین هستند، ببینید چقدر انسان باید دور باشد تا چنین کاری کند، مقولات عشر مال فقه و اصول است؛ اینها با عناوین اعتباری، اینها ماهیت نیستند، مفهوم هستند یک، مفهوم اعتباری هستند دو، اینها که مقوله نیستند، اما آنچه جامع الاطراف است، هم آیه محکمه دستش است، هم فریضه عادله و هم سنت قائمه دستش است هرگز چنین حرفهای بی محتوایی نمیزند، خودش هم گاهی در اصول میفرماید این حرفی که مرحوم نائینی گفته خلط بین تکوین وا عتبار است، او عاقلانه درس میگفت به طوری که برخلاف عقل نباشد، نه معقول را در اصول و فقه وارد کند! یک انسان جامع برخلاف عقل حرف نمیزند، نه مصطلحات عقلی را در فقه وارد کند، این معلوم میشود جامع نیست! امام رضوان الله علیه روی جامعیت و وارث بودنشان هم توانستند یثیروا لهم دفائن العقول را ارث ببرند که میراث رسمی همه انبیاء است.
این را مرحوم صاحب جواهر در بحث بیع باطل، به یک مناسبتی بحث در اینکه گریه در شب فرشتهه ها را آزاد میکند، میگوید این روایت درست است ولی گریه بر سید الشهداء عبادت است یک، گریه بر ائمه عبادت است دو، و اشک ریختن در سوگ علما کم حرفی نیست!
چه اینکه در بحث فروش مصحف، قرآن فروشی به غیر مسلمان آیا جایز است یا خیر؟ کتب حدیث را ملحق کنند و بعد میفرماید کتب فقهی علما هم از همین قبیل هستند چون آنها هر چه دارند از همین دارند! آنها از خودشان چیزی ندارند، این دید وسیع است، این حقّ است، این از منظر قداست به فقه نگاه کردن است، این قداست هست و سر جایش محفوظ است، اینها پاسداران دین و نگهبانان فقه هستند، هر چه بزرگان در این زمینه بگویند حق است. ولی منظور این است که اگر کسی این چنین شد چنین وارثی به جای مورث مینشیند، بعد از اینکه امام(رض) آمده دست و بال فقه را باز کرد، فقه سیاسی داریم، حکومت داریم، اداره جامعه داریم، هیچ کاری در زمان غیبت زمین مانده نیست، این واجب مطلق است و باید هزینهاش را داد. برخی خیال میکنند ولایت فقیه حق است، این ابهام را امام زدودند و فرمودند این تکلیف است و نه حق! در خاتمه مسائل امر به معروف و نهی از منکر، فرمود در عصر حضور که مال امام سلام اله علیه است، اما در عصر غیبت مال فقیه جامع الشرایط است ویجبوا علیهم گرچه در طلیعهی امر می­فرمایند اگر شرایط مساعد بود ولی عملاً ثابت کرده اند باید شرایط را مساعد کرد، گفتند اینجا آشوب است و آنجا هم آشوب، فرمودند نه اینجا و نه آنجا! همه جا خداست، این را نه در سرزمین قم گفت، در کنار دریایی که در بندر کویت راهش ندادند هم همین حرف را زد ، این میشود وارث پیامبر، یزعوا ... این غل جامعه را از گردن فقه برداشت، شما بزرگواران وارث چنین فقهی هستید، اگر این نتواند جامعه بیدار را لااقل حفظ کند ما متضرریم، الآن مصر و تونس نام امام است، یمن و عربستان نام امام است، اردن و بحرین نام امام است، از جمل تا نهروان نام علی، از مصر تا بحرین، از بحرین تا مصر نام امام است، اگر بخواهیم خاور میانه روزی خاورمیانهی اسلامی بشود راه امام، تحریر امام، روش امام، منش امام، پوشش امام، میراث امام، حریّت امام، که این جامعهی بین الملل را زنده میکند، نه اینکه تنها بتواند یک گوشهای را احیا کند، یا شرحی نظیر تحریر علامه باشد و مانند آن. این امام رضوان الله علیه، بعضی از دوستانی که اینجا حضور دارند یک وقتی هم به عرض ایشان رساندیم، شما ببینید همه ما قائل به ولایت فقیه هستیم، وقتی به نماز جمعه رفتیم گوش نمیدهیم به اینکه امام فرمود ... در اجتهاد مؤثر است، ایشان 50 سال قبل در تحریر فرمودند احتیاطاً چهار رکعت ظهر را بعد از نماز جمعه بخوانید، ما هم میخوانیم! برادر آن وقت قبل از حکومت و ولایت فقیه بود، این امامی که فرمود ولایت فقیه ولایت رسول خدا (ص) است، اگر رسول الله، اگر امام معصوم علیهم السلام یک کسی را به عنوان امام جمعه نصب میکردند، ایشان بعد از نماز جمعه باز نماز چهار رکعتی میخواندند؟ امام در تحریر فرمودند احتیاطاً باید نماز ظهر را بخوان، یعنی با اینکه فقیه یک کسی را به عنوان امام جمعه نصب کرده، باز شما نماز چهار رکعتی میخوانید، اگر امام جمعه بودید و برخی از مأمومان شما قائل به احتیاط نبودند، میتوانید این کار را بکنید، ... لیثیروا لهم دفائن العقول باید ... فرمود در زمینی به سر ببر که بفهمی در کدام زمینی، اگر این چنین است، حالا در ولایت فقیه باز نماز چهاررکعتی؟ این کار امام بود.
بنابراین اگر چنانچه گفته شد تحریر الوسیله مبادا کسی خیال کند که تحریر وسیله در حد تحریر علامه حلی است! خیر، این دست و بال فقه را باز کرده، فقه سیاسی درست کرده، متولی درست کرده، با این منظر این کتاب را نوشته، که این کتاب احکامی دارد، مسئول اجرایی دارد، آن مسئول اجرا منم، هزینه دارد و هزینهاش را تحمل میکنم.
یک وقتی رفتم خدمت مرحوم حاج آقا مصطفی، چون قبل از اینکه از مدرسه مروی تهران به قم بیائیم از دوستان سابق ما بودند؛ این دوستی بود، گاهی من به منزلشان میرفتم، دیدم فصوص معروف را با تعلیقات خوش خط امام به من نشان داد که این تعلیقات امام است! ما آنجا این را زیارت کردیم، بعد از آنکه ریختند ساواکیها و کتابهایشان را غارت کردند خبری از این کتاب نبود، تا بعضی از بزرگان و دوستان در یک دست فروشی دیدند این کتاب با خط زیبا و پائینش نوشته روح الله الموسوی،
نگاه کردند دیدند فصول است و با تعلیقات امام، با یک دست عرفان و فلسفه، محیطی چو گویم چو بارنده به یک دست گوهر به یک دست تیغ، به گوهر جهان را بیآراسته، به تیغ از جهان داد دین خواسته؛
شما زیر آسمان هیچ وقت در ایران شرفی ندیدید که سلاطین بسیاری از کشورها بیایند حضورشان که خواهش کنند بیائید قطعنامه را قبول کنید، این عز اسلام است و این نام و شرف باید بماند، این محصول کار مؤسس حوزه علمیه قم است، محصول شجره طیبه آیت الله بروجردی است، این محصول هزاران تلاش و کوشش است که به این صورت درآمده است.
مجدداً از همه شما سپاسگزاری میکنیم، از بزرگواران و اساتید، بیوت مکرم، برادران و خواهران گرامی، از همه شما حق شناسی و قدردانی میکنیم، محضر و مقدم شما را گرامی میداریم.

Viewing all articles
Browse latest Browse all 65938

Trending Articles